سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ایران آفتاب

اندکى که با آن بپایى به از بسیارى که از آن دلگیر آیى . [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 103 فروردین 10

جریمه ضارب ناهی از منکر فقط 20 هزار تومن ؟!!!!!

خوب شد به اون بنده خدا که نهی از منکر کرده
نگفتن یه چیز هم دستی باید بهشون بدی !!!



 نوشته شده توسط مجید در شنبه 90/10/24 و ساعت 10:59 صبح | نظرات دیگران()

حمید رسایی

در دنیای امروز اگر قرار باشد سیاست را به یکی از ورزش های رایج تشبیه کنیم، قطعا باید سراغ شطرنج رفت. صفحه سفید و سیاه شطرنج و مهره هایی که هر یک مأموریتی و میدان مانوری دارند، دقیقا شبیه چهره ها، شخصیت ها، جریانات و گروه های سیاسی هستند که برخی از بازیگران سیاست از آنها برای پیش برد اهدافشان بهره می برند.

در میان چهره  های سیاسی اما اگر به دنبال رجلی باشیم که برای مهره  های شطرنج سیاست، برنامه دارد و کارکشته این میدان است، باید به سراغ آیت الله هاشمی رفسنجانی رفت. هاشمی البته سیاستمداری است که هرگز به بازی در یک صفحه شطرنج اکتفا نمی کند. او اگر میدان دار بازی شود، همواره تلاش می کند تا در برابر رقیب خود چند جبهه بگشاید و معمولا بازی را در چند صفحه شطرنج دنبال می کند تا اگر در یکی از صفحات مات شد با مهره  های تازه نفس دیگر، بازی را در میدان دیگری ادامه دهد و با یک درجه تنازل به نتیجه دیگری برسد.

هاشمی البته در طول این سال ها ثابت کرده که استاد دو قطبی کردن یا به عبارتی سفید و سیاه کردن زمین بازی یا به تعبیری دقیق تر ایجاد رقابت بین جریان چپ و راست و در این بین حاکم کردن تفکر خود به عنوان جریان معتدل در میان این دعوای ساختگی بوده است. هاشمی هرچند یکبار در فتنه سال 88 کوشید با لشکرکشی سربازانش در خیابان ها نظام اسلامی را کیش کند اما با صبوری و تدبیر نظام در یوم الله 9دی مات شد.

اکنون اما در آستانه انتخابات مجلس نهم، یکبار دیگر فرصت بازی در برابر نظام اسلامی برای هاشمی پیش آمده و او که چند صفحه شطرنج در برابر خود گشوده بود تا در یکی از میدان ها بازی را ببرد با حضور به هنگام و تکلیف مدارانه شخصیتی همچون آیت الله مصباح، نتیجه بازی را واگذار کرد و از میدان خارج شد و اکنون جریان فتنه تنها به یک اتفاق امید دارد که  در ادامه خواهم نوشت.  آیت الله مصباح را البته نمی توان بازیگری دانست که با نگاه ابزاری به چهره ها و جریانات سیاسی به دنبال حاکم کردن سلیقه اش است. مصباح یزدی که در طول این سال ها ثابت کرده مرد میدان تکلیف است و سیاست را از این منظر  دنبال می کند با سفارش به پایداری بر اصول و کوتاه نیامدن از مبانی، توانست دست هاشمی رفسنجانی را بخواند و او را در یک حرکت مات کرد. اما صفحه این بازی بر چه اصلی بنا شده بود؟ قبل از تشریح صفحه این بازی که بر اصل پذیرش وحدت پایه گذاری شده بود، باید به این نکته توجه داشت که اساسا موضوع وحدت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در میان جریانات مختلف و ارائه لیست مشترک در درجه اول در شهر بزرگی همچون تهران و بعد از آن در برخی از شهرهای بزرگ دیگر همچون مشهد، تبریز،  اصفهان،  شیراز تاثیر دارد و هر چه به سمت شهرهای کوچک برویم،  تاثیرگذاری مناسبات فکری و سیاسی در انتخابات کمرنگ تر خواهد شد.

از ماه ها قبل و بویژه بعد از خانه نشینی احمدی نژاد که باعث زنده شدن جریان فتنه شد، جریانی به بزرگنمایی حضور اصلاح طلبان و برنامه ریزی آنها برای فتح کرسی  های مجلس پرداخت. این بزرگنمایی اما با دو هدف صورت گرفت یا این حضور تحقق می یافت و اصلاح طلبان فرصت می یافتند که در این میدان بازی کنند و به کرسی  های مجلس برسند و یا زمینه ای می شد برای امتیاز گرفتن  های دیگری که در میانه این بازی فرصتش فراهم می آمد.

واقعیت این است که دو جریان برای به وحدت رساندن اصولگرایان از چند ماه قبل از انتخابات تلاش کردند، یک جریان خیرخواهانه و دلسوزانه بر اصل وحدت تاکید می کردند – هر چند آنها نیز به انتخاب ساز وکار و ترکیب این وحدت انتقاد داشتند - و جریان دیگری که سرنخش برای امتیاز گرفتن از نظام اسلامی در دستان هاشمی بود و اساسا انتقادات دلسوزانه را نفی نیروهای اصیل انقلاب برمی شمردند.

هاشمی اما با بزرگنمایی حضور اصلاح طلبان به دنبال وحدت در اصولگرایان آن هم شش ماه قبل از انتخابات بود تا قدرت چانه زنی خود را در برابر نظام افزایش دهد. از نگاه هاشمی، اصولگرایان اگر چندماه قبل از انتخابات به وحدت می رسیدند، این سئوال در افکار عمومی و رسانه ها معنا می یافت که جریان اصولگرایی در برابر چه رقیبی وحدت کرده است. طبعا اگر این اتفاق می افتاد، هاشمی با فشار افکار عمومی می توانست نظام اسلامی را به سمت گزینه فراموش کردن رفتار اصلاح طلبان در کودتای دو سال قبل ببرد. اینجا یکی از صفحات بازی شطرنج سیاست برای هاشمی بود. برای هاشمی رفسنجانی کوتاه آمدن نظام اسلامی در برابر فتنه گران کودتای دو سال قبل یک پیروزی بود حتی اگر هیچ یک از آنها به مجلس هم راه نمی یافتند چون با تحقق این فرض، هاشمی بندهایی از نماز جمعه خود را محقق کرده بود و می گفت من دو سال قبل گفتم که نظام باید کوتاه بیاید.

صفحه بازی دیگر برای هاشمی از به وحدت رساندن اصولگرایان و به میدان آوردن اصلاح طلبان فتنه گر، ارائه دو لیست انتخاباتی بود. هاشمی اگر می توانست بازی حیدری - نعمتی یا به تعبیر دقیقتر رقابت اصلاح طلب - اصولگرا را جا بیندازد، در میانه این رقابت سنتی می توانست ترکیبی از چهره  های همسو با خود را وارد مجلس کند. در این صورت قطعا بخشی از نمایندگان مطلوب هاشمی با زمینه  های ایجاد شده، از طریق لیست اصلاح طلبان وارد مجلس می شدند و بخشی دیگر قطعا با ساز و کاری که از وحدت اصولگرایان تعریف شده بود، می توانست در لیست نهایی آنها که نهایتا با ایده سهمیه بندی بسته می شد، تامین کننده نظرات هاشمی باشد. از یاد نبریم که هاشمی در مقاطع بسیاری از برخی اصولگرایان مجلس هشتم و بویژه ریاست آن بهره برد و حتی استمرار مسیر مجلس هشتم برای هاشمی مطلوب بود. با این حساب برای هاشمی ابقای این نمایندگان – که عمدتا در فتنه 88 یا در ستاد موسوی بودند و یا از جمله ساکتین فتنه شمرده می شوند - در مجلس نهم یک نعمت سیاسی به حساب می آمد.

یک صفحه دیگر بازی برای هاشمی این بود که اصولگرایان را از چندماه قبل از انتخابات به وحدت برساند تا اگر نظام اسلامی در برابر مطالبات او برای کوتاه آمدن در برابر فتنه گران مقاومت کرد، با کنار کشیدن یاران خود از صحنه رقابت – یعنی همان کاری که بر خلاف انتظار برخی از تحلیل گران سیاسی در زمان ثبت نام انجام داد – زمینه یک انتخابات بدون رقابت را برای اصولگرایان و مظلوم نمایی برای یاران فتنه گر خود را فراهم آورد. برای تصور این بخش از بازی هاشمی فرض کنید که اصولگرایان از آبان ماه وحدت خود را جشن گرفته بودند. این وحدت سبب می شد تا هاشمی سئوال «این وحدت در برابر کیست» را هر روز پر رنگ تر مطرح کند. از دو حال خارج نبود یا نظام اسلامی در برابر این سئوال کوتاه می آمد که دو نتیجه پیروزمندانه قبل را برای هاشمی داشت و یا مقاومت می کرد، در این صورت – با توجه به وحدتی که از شش ماه قبل صورت گرفته بود - متهم می شد به نظامی که می خواهد انتخاباتی بدون رقابت برگزار کند و این در کاهش مشارکت بی تاثیر نبود!

تمام این فرض ها بازی برد برد را برای هاشمی تداعی می کرد اما  یک چیز این بازی را بهم زد و آن طرح شعار قرآنی «انّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا»  از طرف آیت الله مصباح و حلقه زدن جماعتی از میان اصولگرایان دور این عمار امام خامنه ای و برافراشتن علم جبهه پایداری انقلاب اسلامی بود. بویژه که جبهه پایداری با طرح دیدگاه های خود، حمایت بخش عظیمی از نیروهای انقلاب حتی همان دوستانی که به اصل وحدت با وجود انتقادات بجا معتقد بودند را به دست آورده بود . آیت الله مصباح در عین حال که بر اصل خیرخواهانه وحدت مهر تایید زد، با گشودن جبهه جدیدی و تاکید بر انجام تکلیف و پایداری بر اصول، جریان اصولگرایی را به دوایر متحد المرکزی تشبیه کرد که سلایق مختلف را در درون خود جای داده است.

اکنون در آغازین سال  های دهه چهارم انقلاب اختلاف سلیقه در جبهه اصولگرایی به اندازه ای رسیده که باید دست مردم را برای انتخاب یکی از این سلیقه  های درون نظام باز گذاشت. مردم باید مخیّر باشند تا از درون آنهایی که به نظام اسلامی پایبندند، یک سلیقه را انتخاب کنند. مردم از ما نمی پذیرند که ما آنها را مخیّر کنیم تا از گزینه  های «معتقد به نظام» و «در برابر نظام» یکی را برگزینند، چرا که مردم ایران اسلامی در این صورت قدرت انتخاب ندارند و مجبورند برای فرار از گزینه  های «در برابر نظام» به سلیقه هایی که در درون نظامند اما آنها را نمی پسندند تن دهند.

ظهور جبهه پایداری و اصرار آن بر اصول سبب شد تا بازی برخی برای به چالش کشاندن نظام ابتر بماند. جبهه پایداری که از ابتدا به تمام وجوه این بازی توجه داشت، ضمن بیان انتقادات به حقش نسبت به ساز و کار انتخاب شده برای وحدت، تن به حضور در ترکیب تعیین شده نداد و هاشمی هم نتوانست به هیچ یک از گزینه  های پیش بینی شده اش برسد. اکنون رقابت درون خانواده نظام اسلامی در حال شکل گیری است و به نظر می رسد اگر تاکنون پیگیری بحث وحدت در برخی از حوزه  های انتخابیه مانند تهران مصلحتی دلسوزانه دانسته می شد – بدون در نظر گرفتن اشکالات وارد به سازوکار این وحدت - از این پس پافشاری و اصرار بر وحدت در حوزه انتخابیه ای مانند تهران نه ضرورت دارد و نه به مصلحت است. بجاست همه دلسوزان موثر، از این پس با بیان شاخصه ها مانند آنچه آیت الله مهدوی کنی در بیانیه 9 دی تاکید فرمودند و آیت الله یزدی بارها و بارها بر آن تاکید کرده اند، در عین بوجود آوردن رقابت سالم، مردم را به سمت انتخاب گزینه  های اصلح سوق دهند.

البته در این بین تنها روزنه امیدی که جریان فتنه پس از انتخاب گزینه تحریم غیرمستقیم برای کاهش مشارکت سیاسی به آن دلخوش کرده، درگیری فراتر از رقابت سالم سیاسی و  انتقادهای به جا و به حق و مبتنی بر اصول و آرمان ها در بین سلیقه  های موجود در میدان رقابت است که همه دوستداران نظام اسلامی باید به آن توجه کنند.


 نوشته شده توسط مجید در یکشنبه 90/10/18 و ساعت 6:12 عصر | نظرات دیگران()


 نوشته شده توسط مجید در شنبه 90/10/17 و ساعت 8:27 عصر | نظرات دیگران()


 نوشته شده توسط مجید در شنبه 90/10/17 و ساعت 8:23 عصر | نظرات دیگران()

بدون شرح ...!


 نوشته شده توسط مجید در شنبه 90/10/17 و ساعت 8:16 عصر | نظرات دیگران()

خبرگزاری رسا نوشت:
دومین شماره ماهنامه تخصصی فرهنگ عمومی به همت دبیر خانه شورای فرهنگ عمومی منتشر شد. در بخشی از مطلب "درس‌هایی از فتنه" این نشریه به نقل از آیت‌الله مصباح یزدی آمده است:
- باید مواظب باشیم، ببینیم ممکن است از کجا فتنه دیگری در جامعه ما پدید بیاید، و اگر نقطه اصلی ضعف سران فتنه، ضعف دینی شان بود، ضعف اعتقاداتشان به احکام اسلام به خصوص مسأله ولایت فقیه بود، بدانیم اگر فتنه دیگری در این کشور پدید بیاید از همین جا آب می خورد.
- به هر حال پیدایش این فتنه ضایعاتی داشت. یکی از آن ها شهادت عزیزانی بود که یک مویشان بر کاخ فتنه جویان برتری داشت و همه این ها در اثر وجود برخی نقطه‌ضعف‌ها در جامعه ما پدید آمد.
- اگر پیش از آن، ضعف‌هایمان را برطرف کرده بودیم. مجال به فتنه جویان نمی‌دادیم. اگر آنها را بهتر شناسایی کرده بودیم و گاهی برخی‌ها از گوشه و کنار برایشان به به و چه چه نمی‌کردند، این مشکلات هم برای ما پیش نمی آمد. .
- ما هیچ ضمانتی نداریم که این فتنه آخرین فتنه باشد، اگر کسی ضمانتی دارد به ما هم ارائه بدهد ما خیلی خوشحال می شویم، اما احتمال دارد که این فتنه وقت دیگری و چه بسا به صورت خطرناک تری پدید بیاید. این عالم دائما تکرار تاریخ و حوادث است.
= کمی فکر کنیم که اگر این حرکت خودجوش مردمی که به اراده خدا انجام گرفت، نبود چه می شد؟ در یک کلمه، حاصل نزدیک به نیم قرن جهاد، مبارزه، فداکاری و خون هایی که ریخته شد و شهادت هایی که نصیب مردم شد، بر باد می رفت. چیزی از این ها باقی نمی ماند. بلکه اگر کسانی دقت کنند، قضاوت خواهند کرد که از قبل از پیروزی انقلاب بدتر می شد. یعنی پیامد آن فتنه ده ها بار وضع را از وضع زمان شاه بدتر می کرد.
- این اراده الهی بود که مردم با چنین حرکت عظیمی این فتنه عظیم را خاموش ساختند. خداوند به همه کسانی که نقشی در خاموش کردن این فتنه داشتند پاداشی درخور کرم خودش عنایت بفرماید.

 نوشته شده توسط مجید در شنبه 90/10/17 و ساعت 8:15 عصر | نظرات دیگران()

به گزارش قاصد به نقل از افکار ، در آخرین جلسه شورای عالی استاندارد به ریاست محمود احمدی نژاد، مهدی خورشیدی آزاد دبیر شورای مشاورین رئیس‌جمهور با حفظ سمت به عنوان رئیس سازمان ملی استاندارد ایران منصوب شد.

نظام‌الدین برزگری که تا چند روز پیش رئیس سازمان ملی استاندارد بود، در واکنش به انتصاب مهدی خورشیدی اظهار امیدواری کرد هرچه که به خیر و صلاح این سازمان است، اتفاق بیافتد!

یکی از شعارهای اصلی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری مبارزه با فامیل بازی در سیستم دولتی بود. امروز بعد از گذشت 6 سال آیا رئیس جمهور محترم به این وعده خود و البته خواست مردم عمل کرده است؟ برای پاسخ به این سوال باید سوابق چند نفر از نزدیکان وی را بررسی کرد.


مهدی خورشیدی : داماد احمدی نژاد

مهدی خورشیدی آزاد پسر احمد خورشیدی آزاد و تنها داماد محمود احمدی نژاد می باشد. وی در دولت اول احمدی نژاد طی حکمی با امضای پرویز داودی به سمت مشاور نهاد و دبیر شورای مشاورین رئیس‌جمهور رسید.
پس از این حکم شایعاتی در خصوص حضور مهدی خورشیدی آزاد در فدراسیون فوتبال مطرح ، اما عملی نشد.

مهدی خورشیدی در 4 خرداد 88 در دفاع از دولت نهم حرف‌هایی را علیه پدر خود به خبرگزاری فارس زد که سبب شد پدرش بگوید "فرزندی به نام مهدی ندارم".

مهدی احمدی نژاد : فرزند احمدی نژاد

وی فارغ التحصیل دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز است. شنیده شده در بازرسی ریاست جمهوری حضوری فعالیت دارد اما حکمی به نام وی نخورده است.

پروین احمدی نژاد : خواهر احمدی نژاد

البته پروین احمدی نژاد پست دولتی ندارد اما یکی از اعضای شورای شهر تهران است . وی امسال برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی نیز ثبت نام کرده است

حمید رضا افراشته : داماد خواهر احمدی نژاد

بعد از محمود احمدی نژاد حمید رضا افراشته مطمئنا پر حاشیه ترین عضو خانواده احمدی نژاد است.  روح‌الله بهمنی، احد قدمی و حمیدرضا افراشته سه داماد خواهر احمدی نژاد هستند که روح‌الله بهمنی و احد قدمی مداح اهل بیت هستند و حمیدرضا افراشته متمایز از آن‌ها، همراهی رئیس دفتر دایی همسرش یعنی اسفندیار رحیم مشایی را انتخاب کرده است.
حمیدرضا افراشته در سال 84 به نهاد ریاست‌جمهوری رفت و در گروه مشاوران جوان این نهاد، معاونت استان‌ها را بر عهده گرفت.

او در نهاد ریاست‌جمهوری و در سمت معاون امور استان‌ها فعالیت‌های خوبی داشت و به اکثر شهر‌ها برای افتتاح یا سخنرانی پروژه‌ها سفر می کرد. علاقه زیاد وی به مشایی دو طرفه بود. چرا که چندی بعد از طرف مشایی و با توجه  " حسن سوابق و تجربیاتش" به عنوان دبیر همایش بین‌المللی جوانان منصوب شد.

احد قدمی : داماد خواهر احمدی نژاد

احد قدمی مداحی که شهرتش را مدیون همراهی با عبدالرضا هلالی است؛ تا پیش از این و بعد از انتخابات شوراها و انتخاب خانم پروین احمدی‌نژاد به صندلی مدیر کل حراست سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور رسید ولی بعد از اعتراضات گسترده از این سازمان جدا شد.

اما وی بعد از این انفصال اجباری ، بیکار نشد و طی حکمی از سوی علی ترکاشوند، رئیس شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی کشور به سمت ریاست مجموعه ورزشی شهید کشوری منصوب شد.


 نوشته شده توسط مجید در سه شنبه 90/10/13 و ساعت 10:9 عصر | نظرات دیگران()

طنز- محمد رضا شهبازی: چند وقت بود که جناب سرکار خانم فائزه هاشمی قرار بود نزول اجلال کرده و صحن و سرای دادگاه را به قدوم خود منور کنند اما نمی کردند. البته بر هر کور مادرزاد، واضح و بر هر خنگ ملنگی مبرهن است که کدام نیروی ماورایی ایشان را از حضور در دادگاه مستغنی می‌کرد و ما نیز در اینجا قصد شوخی با آن نیرو را نداریم. بلکه در حد چند سطر تلاش می کنیم تا برخی راهنمایی ها را جهت کشاندن ایشان به دادگاه ارائه کنیم تا در موارد بعدی این پروسه تا این حد طول نکشد:

ساندویچ

همانطور که همه می‎دانیم فائزه خانم علاقه وافری به ساندویچ دارند. بنابراین با تحریک این میل ایشان می توان او را به دادگاه کشاند. برای این منظور چند روش ممکن است. یکی اینکه در دادگاه ساندویچی دایر شود و یا اینکه اصلاً دادگاه در یک ساندویچی حد فاصل انقلاب تا هفت تیر برگزار شود. در این صورت می توان امیدوار بود که در حالی که به ساندویچ بندری خود گاز می زند، جواب سوالات قاضی را هم بدهد. یک راه دیگر هم این است که مسیر خانه تا دادگاه را ساندویچ بچینند و بدین وسیله او را تحریک کنندتا این مسیر را طی کند؛ البته نمی‌دانم به اندازه فاصله لندن تا دادگاه ساندویچ وجود دارد یا نه؟!

همایش

فائزه خانم علاوه بر ساندویچ به همایش هم علاقه دارند که این ناشی از وجوه علمی و آکادمیک ایشان است. بنابراین می توان با برگزاری یک همایش در دادگاه (و یا برگزاری دادگاه در یک همایش) ایشان را در برابر کار انجام شده قرار داد، چرا که ایشان نشان داده اند به هیچ وجه نمی توانند جلوی امیال دانش طلبانه خود را گرفته و از یک همایش علمی و ترجیحا سیاسی بگذرند.

اگر به تاریخ رجوع کنیم می بینیم که اصولا چنین راهکارهایی در سایر موارد منتسب به این دودمان عظیم الشان نیز روی داده است و برای مثال جناب موسویان نیز هنگامی که هنوز اتهامات‎شان در دست بررسی بود، در یک همایش که مجمع تشخیص برگزار کرده بود، شرکت جسته و حتی تنها دو سه صندلی با جناب مجمع فاصله داشتند.

لباس عزا

این راهکار با توجه به ماهای محرم و صفر شدنی‎تر است. فائزه خانم قبلا نشان داده اند که علاقه خاصی به خرید لباس عزا دارند و برای نمونه یک‎بار که به طور اتفاقی تعدادی از آشوبگران دور او حضور پیدا کرده بودند و بعد بازداشت شدند، ایشان گفتند که برای خرید روسری مشکی برای ختم فامیل مرحوم‎شان به آنجا رفته بودند! بنابراین این‎بار هم اگر بشنوند جایی لباس عزا ارائه می کنند، حتما با هر مشقتی شده، خود را به آنجا خواهند رساند.


 نوشته شده توسط مجید در چهارشنبه 90/10/7 و ساعت 7:23 عصر | نظرات دیگران()

باز هم فصل انتخابات «جمهوری اسلامی» نزدیک شد و بعله دیگه! همان طور که پیش بینی می شد، زبان رفوزه های موسم امتحانات «انقلاب اسلامی» باز شد. می بینی «ف. ه» -منظور از «ف. ه» در اینجا «فریدالدین هندبال کازرونی» است!- برداشته گفته: «الگوی ملل مسلمان منطقه، جنبش سبز است». از آنجایی که پدر محترم ما یعنی «آقای چیز» هم همچین فکر می کند، چیزکی در زیر می نویسیم:

1- اصلا بگو چیزی به اسم جلبک سبز… یعنی ببخشید؛ جنبش سبز، وجود خارجی دارد که حالا بخواهد الگوی قیام ملل مسلمان باشد؟! کوشش؟! کجاس؟! خوردنیه، پوشیدنیه، پاشیدنیه، مالچه، توی دریای مانشه، بیسکوئیته، 20 سئوالیه، چیه؟!

2- یک احتمال وجود دارد و آنهم اینکه منظور «ف. ه» از الگوگیری ملل منطقه از جنبش سبز سابق بر این در قید حیات، نه قیام مسلمانان، بلکه تحرکات مرحوم قذافی و آقازاده هایش بوده! این را یکی هم از آن لحاظ می گویم که سرهنگ در لیبی و مهندس در ایران، جفت شان علاقه خاصی به رنگ سبز داشتند! البته احتمال دیگر این است که منظور «ف. ه» از ملل مسلمان در حال قیام، همان تروریست هایی باشند که تا همین چند وقت پیش به دستور آمریکا علیه ملت و دولت سوریه آشوب گری می کردند!

3- حالا چند تا دلیل می آوریم که معلوم می شود جنبش سبز سابق بر این موجود، تا کجا الگوی بیداری اسلامی بوده است؛

3/ یک: همان طور که می دانید مرحوم جنبش سبز در زمان حیاتش معتقد بود که «نه غزه، نه لبنان». با این همه اصلا معلوم نیست ملل آزادی خواه منطقه، چگونه از جنبش سبز، الگوگیری کرده اند که یا سفارت خانه اسرائیل را تسخیر می کنند، یا مرگ بر اسرائیل می گویند، یا هم اینکه قطع رابطه با اسرائیل را از دول جدیدشان می خواهند؟! فی المثل خوب است آقای راشد الغنوشی که اخیرا صریحا علیه شعار «نه غزه، نه لبنان» موضع گرفت، روند الگوگیری ملل مسلمان از جنبش سبز را برای ما تشریح کند که ببینیم این الگوگیری، چه جوری شد که همچین شد! الگوگیری مثل دستگاه آبمیوه گیری می ماند؛ علی القاعده ممکن نیست که پرتقال را درونش بگذاری و آب گوجه فرنگی گیرت بیاید!! مگر اینکه آن شخص، «ف. ه» باشد!

3/ دو: ملل منطقه، انقلاب را از نوع اسلامی اش می خواهند، اما جنبش سبز، دقیقا علیه انقلاب اسلامی بود، ملل منطقه، حکام دست نشانده غرب را نمی خواهند، اما جنبش سبز، عینا از نظام سلطه دستور می گرفت، ملل منطقه، خواهان انتخابات آزادند، اما جنبش سبز علیه رای ملت شورید، ملل منطقه، به جای «ملی گرایی» که تفرقه انگیز است، اهل «اسلام گرایی» است که وحدت آفرین است، اما جنبش سبز دم از «جمهوری ایرانی» می زد. همه این موارد نشان می دهد که ماشاء الله هزار چیزالوازلین، چقدر خوب الگو گرفته اند ملل منطقه از جنبش سبز! شاید هم ضعف از نحوه الگوگیری ملل منطقه بوده که عینا برخلاف جنبش سبز حرکت می کنند!

3/ سه: آهان! این الان به ذهنم رسید؛ شاید به جای ملل منطقه، این حکام دست نشانده عرب بودند که از جنبش سبز الگو گرفتند! چرا که جفت شان وابسته به آمریکا نبودند که بودند، علیه رای ملت نشوریدند که شوریدند، قوانین اسلام را زیر پا نگذاشتند که گذاشتند، از دشمن پول نگرفتند که گرفتند، اسرائیل حامی شان نبود که بود، زندگی اشرافی نداشتند که داشتند، علاقه شان به «خرید» و مصرف گرایی، زائد الوصف نبود که بود، و بذر نفاق و فتنه و کینه نپاشیدند که پاشیدند! فقط این وسط، یک فرق کوچک با هم داشتند که حکام عرب، حاکم بودند و سران فتنه محکوم! بالاخره مهم اینه که یکی این وسط از یکی دیگه الگو گرفته!! حالا اینکه ملل منطقه از جنبش سبز الگو گرفتن یا حکام عرب از اینا الگو گرفتن، یا اینا از اونا پول گرفتن… اینا دیگه خیلی مهم نیست! ذات آدم ها مهمه!!

4- البته من هم اگر قانون، کاری به کارم نداشت و پدرم چند تا نقطه چین بود، همین طور الکی ادعا می کردم که چی؟!… که جنبش تی پارتی و جنبش تسخیر وال استریت و جنبش ببرهای تامیل و جنبش «قر در کمر فراوان» و کلا هر چی جنبش در جهان است، از جنبش سبز الگوگیری کرده اند! کی به کیه؟!

5- یک چیزهای دیگری هم می خواهم بنویسم، اما می ترسم حاج حسین آقای شریعتمداری، نه حالا بگو دادستان محترم تهران، در بصیرتم شک کند! عجالتا زنده باد خودخوری! مرگ بر کسی که دنبال شر می گردد! مرگ بر منافقین و صدام، مرگ بر بعثی ها، درود بر بعضی ها، سلام بر آقازاده ها! هوا هم خیلی خوبه! ما که راضی ایم از این وضعیت!!

«چیزکوچولو و چیزه کوچولو»

قطعه 26


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 90/10/1 و ساعت 8:2 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 21
مجموع بازدیدها: 395635
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
> دانشجویان حامی جبهه پایداری - حامیان جبهه پایداری در فضای مجازی