سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ایران آفتاب

سپارنده دانش نزد غیر اهل آن، مانند آویزنده گوهر و مروارید و طلا برگردن خوکان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: جمعه 103 فروردین 10

 

خسرو معتضد پژوهشگر تاریخ ایران در گفت‌و‌گو با فارس ‌به گستاخی مسئولان امارات نسبت به سفر رئیس‌جمهور به جزیره ابوموسی اشاره کرد و با "بی‌جا" و "بی‌مورد" خواندن ادعاهای اماراتی‌ها اظهار داشت: سفر ریاست جمهوری به هر قسمت از کشور که خاک "لاینفک" ایران است، چه ارتباطی به یک کشور خارجی دارد؟ لذا اماراتی‌ها پا را از حد خودشان فراتر گذاشته‌اند.

* ‌دلایل و قرائنی برای مالکیت ‌امارات ‌بر ‌ابوموسی وجود ندارد


وی با اشاره به عدم وجود ‌هیچ‌گونه دلایل و قرائن مبنی بر مالکیت ‌امارات عربی بر ‌جزیره ابوموسی، یادآور شد: در زمان مظفرالدین شاه پرچمی ‌توسط شیخک‌های عربی در ابوموسی ‌نصب شد که ‌مظفر‌الدین شاه دستور قطعی ‌صادر کرد و ‌گمرکی‌های ایران نیز آن پرچم را از جزیره ابوموسی برداشتند که البته این موضوع ‌یک استخوان لای زخمی بود که انگلستان در دورانی که ما نیروی دریایی نداشتیم و مشکلات زیادی هم داشتیم و کشور زیر سیطره انگلستان و روسیه بود، این استخوان لای زخم را ایجاد کرد.

* ابوموسی در هیچ زمان ارتباطی به کشوری غیر از ایران نداشته است

این پژوهشگر تاریخ ایران ادامه داد: در هیچ زمان ابوموسی ارتباطی به کشوری غیر از ایران نداشته و اصلاً ‌آن موقع کشوری به نام امارات وجود نداشته است،

معتضد تأسیس ‌‌پاسگاه ژاندارمری در ابوموسی در سال 1329 به دستور ‌رزم‌آرا را یادآور شد و گفت: ‌انگلستان در زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شد و نیروی دریای ایران موقتاً از بین رفت، یک مقدار در آنجا قدرت گرفت و ‌اجازه داد که این شیوخ "رأس‌الخیمه" و "ابوظبی" و "دبی" به ابوموسی رفت و آمد کنند که ‌در آن زمان چون دولتی در امارات وجود نداشت، دولت ایران نیز چندان مخالفتی با آنها نداشت.

"مثلاً در دوران قاجاریه بندرلنگه را به یکی از شیوخ جنوب خلیج فارس به صورت مقاطعه می‌سپردند، حتی تا زمان امیر‌کبیر که بساط اینها را جمع کرد، بندر‌عباس در مقاطعه امیر عمان بود، در واقع اینها(شیوخ خلیج فارس) را رعیت ایران می‌دانستند و یک کشور نبودند بلکه شیخ‌نشین‌هایی بودند که دولت ایران به علت اُنسی که به آب و هوای جنوب ایران داشتند، اجازه می‌داد‌ که اینها حتی مقاطعه بگیرند، یعنی مثلاً حاکم عمان به دولت ایران یک پولی را پیشنهاد می‌کرد و می‌گفت من سالی 10 هزار تومان به دولت ایران می‌دهم، ‌شما هم اجازه دهید من اینجا را اداره کنم و مالیات آن را بگیرم، یعنی اینها دولت نبودند بلکه شیوخ‌ و امرایی بودند که اتفاقاً نادرشاه با نیروی دریایی خود آنها را به تصرف درآوده بود، بنابراین این آمدن اینها چندان برای ایرانی‌ها اهمیتی نداشت."

* دولت ایران به شیوخ حاشیه خلیج فارس به عنوان یک دولت نگاه نمی‌کرد

وی با بیان اینکه "یادم می‌آید در دوران کودکی ما می‌نوشتند که شیوخ آن سوی خلیج فارس یعنی شیوخ قطر، دبی ابوظبی، برای شکار "پازن" و "بزکوهی" به جزیره هرمز می‌آمدند و دولت حتی اجازه می‌داد که به بندرعباس هم بیایند، یادآور شد: ‌دولت ایران به این شیوخ به عنوان یک دولت نگاه نمی‌کرد بلکه آنها به عنوان یک همسایه‌های محلی بودند، چه‌آنکه اکراد عراق سال‌های سال گوسفندان خود را برای چرا به خاک ایران می‌آوردند، یا مثلاً عشایر ما در آذربایجان رمه خود را به خاک روسیه تزاری می‌بردند و آنها نیز همین کار را می‌کردند و یک سری از ترکیه برای علف‌چر‌ به ایران می‌آمدند لذا دولت ایران این موضوعات را آنچنان مهم نمی‌دانست اما چند باری که فضولی کردند و در آنجا (ابوموسی) پرچم نصب کردند، مظفرالدین شاه دستور داد که "به اینها بگویید فضولی نکنند" و بعد رفتند و پرچم آنها را برداشتند، گمرک ایران نیز که در زمان مظفر‌الدین ‌شاه تاسیس شد، در تمام این نواحی نگهبان‌ گذاشته بود و هیچ مسئله‌‌ای وجود نداشت.

این پژوهشگر تاریخ ایران با یادآوری تأسیس ‌‌امارات متحده عربی در سال 1349 و "دست و پا زدن‌های" ‌انگلستان ‌و فشار این کشور به شاه برای جداسازی بحرین از خاک ایران تصریح کرد: ‌شاه ‌اشتباه کرد و به راحتی بحرین را از دست داد و خیلی بی‌مورد در هندوستان مصاحبه کرد و گفت "ما رفراندوم می‌کنیم" که رفراندوم نیز انجام نشد، یعنی هیچ‌گونه همه‌پرسی ‌صورت نگرفت و فقط ‌از 40 خانواده شیخ از جمله آل‌خلیفه پرسیدند و آنها هم گفتند می‌خواهیم مستقل باشیم.

* خیانت بزرگ شاه در ماجرای جداشدن بحرین از خاک ایران

وی جدا شدن بحرین از خاک ایران را یکی از خیانت‌های بزرگ شاه برشمرد و یادآور شد: شاه ‌‌بدون مطالعه و به خاطر یک قول احمقانه که به سفیر و وزیر خارجه انگلیس داده بود، بحرین را از دست داد‌ و جالب است که جدا شدن بحرین در مجلس ایران تصویب نشد و به صورت یک اعلامیه دولت بود که هویدا آمد و اعلام کرد.

* برخی اعراب در قالب یک کلونی در ابوموسی ماندند

معتضد با بیان اینکه انگلیسی‌ها هر‌ جا می‌روند، کاری می‌کنند‌ که آنجا مستقل شود، افزود: ‌در سال 1350، شیوخ شارجه، قطر، دبی و ... بعد از اینکه ‌در جشن‌های شاهنشاهی در تخت جمشید حضور یافتند، ‌قبول کردند که جزیره ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک را به ایران پس دهند که تنب کوچک از نظر استراتژیک برای ایران بسیار اهمیت دارد و بر تنگه هرگز مشرف است؛ آنها هم قبول کردند و هیچ مشکلی نداشتند، فقط صحبت بر این شد که کسانی که برای ‌امارات عربی و دبی هستند، می‌توانند مانند یک "کلونی" در ایران بمانند، مثل کلونی‌ افغان‌ها که در ایران زندگی ‌و کار می‌کنند و با خواهش و تمنا به ایران می‌آیند، یا مثلاً یک میلیون کرد عراقی به صورت یک کلونی به ایران پناهنده شدند و ایران هم از آنها پذیرایی کرد و وقتی که اوضاع عراق آرام شد، آنها هم برگشتند و رفتند، لذا دولت‌ ایران موافقت کرد که آنها(اعراب و شیوخ حاشیه خلیج فارس) در ابوموسی بمانند.

* تلاش اعراب حاشیه خلیج فارس برای افزایش جمعیت خود در ابوموسی

وی به تلاش اعراب و شیوخ حاشیه خلیج فارس برای افزایش جمعیت خود در جزیره ابوموسی اشاره و خاطرنشان کرد: ‌اختلافی که جمهوری اسلامی با اینها دارد و حق هم با جمهوری اسلامی است، این است که آنها می‌خواهند جمعیت خود را زیاد کنند و به همین دلیل با کشتی‌های زیاد، افراد خود را در این جزیره پیاده می‌کردند و می‌خواهند بگویند تعداد اعراب بسیار زیاد است، در حالی که همه اعراب در ‌گذشته رفتند و یک کلونی کوچکی باقی ماند؛ حالا اینها به بهانه‌ سفرهای سیاحتی و تجارتی به آنجا می‌آمدند و با عنوان اقامت موقت تعداد خود را زیاد می‌کردند که بگویند اینجا متعلق به ماست اما دولت ایران به هیچ عنوان به اینها نگفته بود که این جزیره متعلق به شماست، بلکه گفته بود ما با شما که از گذشته به اینها مهاجرت کرده‌اید، ‌کاری به شما نداریم، الان نیز آنها در یک قسمت جداگانه هستند و دولت کاری به آنها ندارد، قسمت ایران سر‌‌ جای خود است و آنها هم یک طرف دیگر هستند و اینجا خاک ایران است.

* ایران سفیر خود در امارات را فرابخواند

"الان که افاغنه در سیستان و خراسان زیاد هستند و بعضی‌ها پناهنده شده‌اند، آیا می‌توانند ادعا کنند که کشور متعلق به ماست؟". "آیا ‌ترک‌ها که آلمان را پرکرده‌اند، ‌می‌توانند بگویند چون شما به ما پناه دادید، آلمان متعلق به ماست؟" معتضد این دو پرسش را مطرح کرد و ادامه داد: باید نسبت به امارات عکس‌العمل نشان داد ‌و الان که آنها سفیر خود را احضار کردند، دولت ایران نیز باید بلافاصله سفیر خود را فرا‌بخواند.

* امارات زیر علم آمریکا و انگلیس سینه می‌زند

این پژوهشگر تاریخ ایران با بیان اینکه امارات الان از ایران دلخور است، چون دولت ایران سفارشاتی که از دبی به ایران می‌آید را نمی‌پذیرد و از کشور اصلی یعنی چین می‌پذیرد، اظهار داشت: ‌اماراتی‌ها ‌‌زیر علم آمریکا و انگلیس سینه می‌زنند و شنیدم که یک کشتی فرانسوی جنگی نیز در ساحل دبی لنگر انداخته است.

* باید امارات را ادب کرد/ تقدیر از سفر احمد‌نژاد به ابوموسی

معتضد افزود: نباید با آنها محاربه و مخاصمه داشت، اما باید ‌آنها را ادب کرد و بهترین ادب‌کردن نیز همین کاری بود که رئیس جمهور انجام داد که من این کار رئیس جمهور که به این جزایر سفر کرد را بسیار تأیید می‌کنم چرا‌که آنجا خاک ایران است و من از این کار رئیس جمهور خیلی خوشحالم و ایشان باید به یک یک این جزایر سفر کند تا ببیند ‌چه جواهراتی در خلیج فارس داریم.

* اعتراض ‌امارات ‌کاملاً بی‌جاست/ اعتراف‌نامه شیوخ عرب درباره ابوموسی

وی اعتراض ‌امارات به سفر رئیس جمهور به جزیره ابوموسی را "کاملاً بی‌جا" دانست و گفت: در کتابی ‌که آقای دکتر اقتداری تهیه کرده و مطالب این کتاب در زمان مظفر‌الدین شاه توسط "سدیدالسطنه کبابی" که سیاست‌مدار بوده و از مورخین بندر‌عباس بوده، آماده شده است، نوشته شده که ‌بسیاری از شیوخی که به جزیره ابوموسی آمدند، یک اعتراف‌نامه نوشتند و اعلام کردند که "ما برای علف‌چر‌ و گوسفند‌چرانی می‌آییم و رعیت دولت ایران هستیم و مهمان دولت ایران هستیم و بسیار از دولت ایران تشکر می‌کنیم که اجازه داده ما در اینجا بمانیم و گوسفندان خود را چرا دهیم"، لذا نمی‌شود که ‌هر کس که می‌آید ‌گوسفند خود را چرا دهد، بعد تقاضای مالکیت کند.

* ایران باید در روابط با امارات تجدید‌نظر کند

این پژوهشگر تاریخ ایران جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب‌ بزرگ و تنب کوچک را "جزو لاینفک" خاک ایران عنوان کرد و با بیان اینکه ‌هیچ‌گونه مذاکره‌ای ‌درباره این جزایر لازم نیست، تأکید کرد: مذاکره در این زمینه مانند این است که انسان درباره زن و بچه خود مذاکره کند، لذا اعتراض امارات به رفتن رئیس جمهور به یک بخش از خاک ایران، به منزله فضولی و خلاف عرف دیپلماتیک است و ایران باید در روابط با امارات تجدید‌نظر کند.


 نوشته شده توسط مجید در جمعه 91/1/25 و ساعت 10:48 عصر | نظرات دیگران()

خبرنامه دانشجویان ایران:
سعید جلیلی

 نوشته شده توسط مجید در جمعه 91/1/25 و ساعت 10:36 عصر | نظرات دیگران()

 

حجت الاسلام علیرضا پناهیان به مناسبت ایام فاطمیه اول، در هیئت محبین اهلبیت(ع) در محل امام زاده ابراهیم شهر مقدس قم، سخنرانی کرد. موضوع سخنرانی‌های وی در این سه شب به موضوع «منابع قدرت اجتماعی» و «رابط? قدرت و معنویت» اختصاص داشت که در آن با اشاره به برخی آیات و روایات و کلمات حضرت امام خمینی(ره) به تبیین ریشه و منابع واقعی قدرت اجتماعی پرداخته شد. پناهیان با اشاره به سخنان برخی که آمریکا را ابرقدرت می‌خوانند و از فواید و لزوم مذاکره با او سخن می‌گویند، گفت: 

 
«اخیراً از طرف برخی از خواص مطرح می‌شود که چون آمریکا ابرقدرت است ما باید با او تعامل داشته باشیم و نمی‌توانیم با یک ابرقدرت در حال قطع ارتباط باشیم! اما وقتی در مکتب حضرت امام عمیق می‌شویم، می‌بینیم که اصلاً امام برای آمریکا و امثال آمریکا قدرتی قائل نبودند. شما ابتدا باید برای آمریکا قدرت قائل باشید، تا بعد در مورد ابرقدرت بودنش صحبت بکنیم. کسانی که می‌گویند: ما چرا نباید با این ابرقدرت ارتباط داشته باشیم، اینها از جهت مبنایی دچار یک اشتباه فاحشی هستند که او را دارای قدرت می‌دانند.
 
از جهت نظری این مسئله برایشان حل نشده که اصلاً قدرت کجا هست؟ چه چیزی تولید کننده قدرت است برای یک جامعه، برای یک نظام و برای یک حاکمیت؟ خب شاید بعضی‌ها تصور کنند اعتبار یک دولت در میان مردمش منشأ قدرت می‌شود، تا یک حدّی هم همین‌طور هست، آمریکا همین منشأ قدرت را هم از دست داده است. آخرین تیری که به این قدرت پوشالی مقام معظم رهبری زدند در همین صحبت اخیر بود که دولت امریکا اعتبار خودش را پیش مردم خودش هم از دست داده چه برسد به اعتبار جهانی. لذا ما با کشور یا حاکمیتی که اساساً از قدرت حقیقی برخوردار نیست و یا قدرت پوشالی او و دروغین او رو به اضمحلال است ضرورتی ندارد این‌گونه سخن بگوییم که: «او ابرقدرت است، اگر ما باید با ابرقدرت ارتباط داشته باشیم فلان طور می‌شود، اگر نداشته باشیم بهمان طور می‌شود.» کسانی که می‌گویند ما چرا نباید با این ابرقدرت (آمریکا) ارتباط داشته باشیم، اینها اساساً دچار یک اشتباه فاحش هستند که او را دارای قدرت می‌دانند. ما با کدام قدرت باید مذاکره کنیم، همان قدرتی که وجود ما دلیل نابودیِ اوست؟! آیا این کار عاقلانه است؟ 
 
البته این حرفها تاریخ مصرفش در مملکت ما گذشته است و دیگر خطری ندارد. تنها مصرف این حرف‌ها، این است که خوراک برای رسانه‌های بیگانه بشود. مصرفش این است که به ملّت‌های منطقه، و به خودشان دلداری بدهند که «بابا! هنوز یک امیدی به ما -به عنوان ابرقدرت - هست. دیدید از توی ایران یک نفر ما را نشان داد به عنوان ابرقدرت؟‌ پس ما حتماً‌ یک قدرتی داریم. تو را به خدا باور کنید ما ابرقدرت هستیم.» همین‌قدر مصرف دارد. یک ابرقدرتی که یال و کوپالش ریخته،‌ حنجره ندارد عربده بکشد، به قول مقام معظم رهبری پیش مردم خودش‌ دیگر از اعتبار ساقط شده است، چه برسد پیش مردم دنیا، این می‌خواهد استناد بکند به حرف یکی دو نفر و بگوید هنوز بعضی‌ها به ما به عنوان ابرقدرت اشاره می‌کنند. مصرف چنین سخنانی در همین حد است.
 
ببینید سی سال پیش آمریکا چقدر قدرت داشت و امروز چقدر قدرت دارد؟ این یک واقعیت روشن است که آمریکا سی سال است که از جهات مختلف سیاسی،‌ علمی، اقتصادی و ...متوقف شده یا رشد منفی داشته است. در حالی‌که در این مدت، کشورهای عالم را هم غارت می‌کرده است. ولی ما سی سال پیش کجا بودیم و امروز کجا هستیم؟ درحالی که حتی یک کشور را هم غارت نکرده‌ایم. با این حساب ایران یک ابرقدرت است و آمریکا یک موجود بی‌قدرت. حالا چرا ما باید با یک موجود بی‌قدرت همانند یک ابرقدرت برخورد کنیم؟‌ مگر ما در آن روزهای اول جنگ با عراق، برای چند روز جنگیدن اسلحه و مهمات داشتیم؟‌ اگر با اتکاء به سلاح و مهماتِ موجود در آن روزها که نخبگان جامعه و بسیاری از عموم جامعه از آن اطلاع داشتند، قرار بود بجنگیم، تقریباً باید می‌گفتیم که مملکت از دست رفته است! ولی حضرت امام فرمود «این یک دیوانه‏اى بود که یک اقدامى کرد و یک سنگى را در چاه انداخت و موجب زحمت ملت خودش، ملت ما و سایر ملتها گردید» (صحیف? امام/ج16/ص88)
 
چرا ابهت امام(ره) و مقام معظم رهبری هم? عالم را گرفته است؟ و چرا بعضی‌ها این‌قدر از قدرت‌های پوشالی می‌ترسند؟ امام صادق (ع) می‌فرمایند: کسی که از خدا بترسد، خدا هم? اشیاء عالم را از او می‌ترساند. و هر کسی از خدا نترسد، خدا او را از همه چیز می‌ترساند؛ مَنْ‏ خَافَ‏ اللَّهَ‏ أَخَافَ‏ اللَّهُ‏ مِنْهُ‏ کُلَ‏ شَیْ‏ءٍ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ء»(کافی/ج2/ص61) بی‌ایمانی موجب ضعف می‌شود و ایمان موجب قوّت می‌شود. ایمان نه فقط موجب می‌شود که تو قوّت پیدا کنی بلکه موجب می‌شود همه در مقابلت ضعیف شوند. چرا کسانی که می‌روند در عرص? سیاست با اینکه انتظار داریم بعد از گذشت سال‌ها، تجربه و آگاهی‌شان بیشتر شده و بهتر عمل کنند، اما باز هم دچار خطا می‌شوند؟»
 
***

 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 91/1/24 و ساعت 11:32 صبح | نظرات دیگران()

فرقی نمی‌کند در کوچه‌های مدینه یا در خیابان‌های مـنامه؛ دســتِ شـرطـه‌های حـجاز هـــمـــیشه ســنگیـــن است...




بیا که مادر شیعه ضجه های مستانه ی عجل لولیک الفرج میزند زیر دست و پای کفر ، بیا که وقت آمدن است .. بیا .. بیا ...


 نوشته شده توسط مجید در جمعه 91/1/18 و ساعت 2:18 عصر | نظرات دیگران()

خبرآنلاین، در فاطمیه سال گذشته حجت الاسلام ادیب یزدی در یکی از سخنرانی های خود در خصوص نظر رهبر انقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا اظهاراتی کرد.

این واعظ مشهور تهران درباره فاطمیه و زمان عزاداری برای حضرت زهرا به بیان خاطره و نقل قولی از رهبر معظم انقلاب پرداخته و گفته بود:" یادم می آید یک روز در محضر رهبر عالی قدر انقلاب بودم یکی از آقایان سوال کرد:"درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟" رهبر عالی قدر پاسخ واقعا حکیمانه ای دادند و فرمودند: "برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند."

وی افزوده بود: دقیقا همین نکته ای که حضرت آقا فرمودندمدنظر است.ایام فاطمیه نسبتا طولانی است به جهت این که فضائل حضرت زهرا(س) هم بی حد و حصر و بی اندازه است. فاطمه زهرا(س) ریشه، اصل و اساس ولایت و عصمت و حقیقت امامت است. هر قدر فضائل ایشان گفته شود اولا تمام شدنی نیست و ثانیا برکات بسیاری بر بیان فضائل فاطمی آمده است به عنوان نمونه بیان فضائل فاطمه(س) نفاق را از انسان می زداید، ایمان انسان را زیاد می کند، موجب بصیرت عمیق انسان نسبت به حوادث و وقایع تاریخی می شود، انسان را با حقایق و بطن این عالم آشنا می کند، انسان را پیش خدا و حضرات معصومین(ع) خصوصا حضرت بقیة الله(عج) محبوب می نماید و زمینه کسب تقوا و فضیلت را در انسان مضاعف می کند و بسیاری از فضایل دیگر. لذا جامعه شیعی ما به ذکر فضائل فاطمی بسیار نیازمند است و بحمد الله فرصت خوبی هم در ایام فاطمیه فراهم شده که توسط هیئتی ها، متدینین، نمازگزاران و مسجدی ها در مراسم هایی مختلف این فضائل گفته شود.

ادیب یزدی گفته بود:ایام فاطمیه هم نزد شیعیان و ارادتمندان خاندان حضرت محمد(ص) ایام معین و کاملا علنی است. اما برای شهادت حضرت صدیقه فاطمه(س) 4 نقل وجود دارد اول اینکه برخی معتقدند خانم(س) 40 روز بعد از رحلت حضرت پیامبر(ص) به شهادت رسیده اند بعضی ها گفته اند 60 روز، بعضی ها 75 و بعضی ها دیگر 95 روز. اما برای این که روز عظیم شهادت بی بی از دستمان نرود فصلی را به عنوان ایام فاطمیه قرار داده ایم که در مشخص ترین ایام 10 روز قبل از شهادت 75 تا 10 روز بعد از شهادت 95 در نظر گرفته شده است.یعنی در طول سال حداقل 40 روز برای بیان فضائل فاطمی قرار گرفته شده است


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 91/1/17 و ساعت 3:58 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 21
مجموع بازدیدها: 395634
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
> دانشجویان حامی جبهه پایداری - حامیان جبهه پایداری در فضای مجازی