ایران آفتاب
مدعیان اصلاح طلبی، رجال سیاسی را به هنگام تنش ها و التهاب ها بازی می دهند اما وقتی آنها به زمین خوردند، هیچ محلشان نمی گذارند. این اتفاقی بود که سر مصطفی معین آمد و احتمالا به زودی در انتظار کسانی چون میرحسین موسوی است.
سایت اصلاح طلب «مردمک» به این موضوع پرداخت و نوشت: در نهایت این موسوی است که باید هزینه شکست احتمالی برنامه هایش را پذیرا شود.
به گزارش کیهان، نویسنده این سایت با مرور ظهور و سقوط مصطفی معین در سال 84، به حضور او در یکی از تجمعات چندی پیش مقابل زندان اوین می پردازد و می نویسد: معین را دیدم، یکی از همان شب هایی که جلوی اوین شده بود پاتوق شبانه مان. هی دور و بر را نگاه کردم ببینم چند نفر از آن جمعیت دویست سیصد نفری می روند جلو حال و احوالش را می پرسند، خبری نبود. من و پدر و چند نفر دیگر رفتیم جلو و چند کلمه ای حرف زدیم. لبخند غمگینانه ای زد و گفت ما برای همدلی آمده ایم؛ اما هیچ حواس شان به او نبود، حالا یا نمی شناختندش یا حوصله اش را نداشتند یا برای شان شکست تلخ چهار سال پیش را تداعی می کرد و ازش شاکی می شدند یا... به هر حال کاری به کارش نداشتند.آن طرف تر که رفتیم پدر سرش را تکان داد و گفت« چه کسی باورش می شود این آدم یک روزی کاندیدای ریاست جمهوری این مملکت بوده است». من رویم را برمی گردانم سمت دیگر و فکر می کنم نه فقط یک کاندیدا، کاندیدایی که یکی از پیشروترین برنامه های دموکراسی خواهی را در این مملکت ارائه کرده است و لااقل چهارمیلیون رای داشته است. چه کسی باورش می شود واقعا؟ معین پس از شکست در دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال 1384، کم و بیش از صحنه سیاست ایران حذف شد. کمی فکر کنید ببینید چند مصاحبه یا سخنرانی از او را در چهار پنج سال گذشته می توانید به خاطر آورید؟ چرا همه چیز با شکست دود شد و به هوا رفت؟
در پایان این مطلب آمده است: شاید جایش نباشد حالا که در حال و هوای پاییز 86 هستیم، یک هو بجهیم به این تابستان گرم و تمام نشدنی 89، اما بگذارید در حد یک اشاره بگویم که عنوان این پست قرار بود بالای متنی بنشیند که یک جور هشدار زودهنگام بود به رخداد سرنوشت مشابهی برای موسوی در آینده، به این که حواس تان باشد. سوخت و سوز ندارد فرا رسیدن زمانی که او بابت شکست این تصمیمات و تحقق نیافتن مطالبات و بی سرانجام ماندن اعتراضات، مورد شدیدترین انتقادها قرار گیرد دقیقاً از سوی همان کسانی که یک روز هواداری اش را می کردند. شما که بهتر می دانید لاجرم آن کس که بالاتر نشست...
نوشته شده توسط مجید در چهارشنبه 89/5/13 و ساعت 5:51 عصر | نظرات دیگران()
