سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ایران آفتاب

نخستین عوض بردبار از بردبارى خود آن بود که مردم برابر نادان یار او بوند . [نهج البلاغه]
 
امروز: چهارشنبه 103 اردیبهشت 12


در شرایطی که ما باید از ملل دنیا تمنا کنیم، پیوستن شان به جنبش تسخیر وال استریت را مثل ترافیک تهران، زوج و فرد کنند، بلکه وقت کنیم اخبار همه شان را مخابره کنیم، نوشتن درباره فتنه گران 88 مصداق بارز بی بصیرتی است. قبل از خواندن مطلب، مرا ببخشید به خاطر این اهمال!

یک: گیرم شما یک جنبش سبزی هستید از نوع سوپر دولوکس! یعنی که مثلا آشوبگر عاشورا! چیزی در همین مایه ها که روز قدس، روزه خوردن تان را دیدیم و روز عاشورا نماز نخواندن تان را! اگر شما عزیزان، هم الان متوجه شوید که کروبی و موسوی خودشان را دار، یا آتش زده اند و یا خاتمی خودش را از برج میلاد پایین انداخته، یا آقازاده های فلانی خودشان را حلق آویز کرده اند، چه کار می کنید؟! قطعا کار خاصی نمی کنید و به همان کار قبلی تان ادامه خواهید داد!! گیرم شما انقلاب اسلامی را قبول نداشته باشید؛ زنده و مرده سران فتنه به چه درد شما می خورد؟! اینقدرش را باید عاقل باشید که روی صورت سران بی معرفت فتنه، حتی آب دهان تان را هم حرام نکنید. می دانم کمی زور دارد، اما اعتراف را برای همین مواقع گذاشته اند دیگر! شما را به خدا نگویید «اگه همچین بشه، ایران قیامت می شه»، که گذشت دوره این شوخی ها! لطف کنید و از دیدن قیامت ایران در دیار کرمانشاهان لذت ببرید!

دو: چندی است سران فتنه همراه با اهل و عیال، خودشان را به آب و آتش می زنند تا بلکه دیده شوند. خاتمی از راه ترس و نفاق، و آن دیگران از راه نامه نگاری و ننه من در زندان غریبم! خانواده فلان محارب می گوید که چندی است پدرشان را ندیده اند. البته اگر قوه محترم قضائیه می خواست عدالت را بدون مصلحت سنجی در مورد این فرد اجرا می کرد، ما الان باید شاهد دومین سالمرگ موسوی و امثالهم می بودیم. دیدار خانواده هم می ماند به سنگ قبری نمور در قطعه منافقین و ایضا به قیامت. در مثل البته مناقشه هم باشد عیبی ندارد. می گویند؛ در دیزی باز است، حیای گربه کجا رفته؟

سه: طرف را به ده راه نمی دادند، سراغ کدخدا را می گرفت. این شده حکایت اهل و عیال فتنه گرانی که به بزرگان نظام، نامه می نویسند. یکی شان خطاب به رئیس دستگاه قضا نوشته که در زندان شاه هم با زندانی این برخورد را نمی کردند! البته مازوخیسم داشتن شیخ بیسواد گناهی را متوجه هیچ نظامی نمی کند، لیکن گمانم خوشی زده زیر دل بعضی ها و این وسط دارد به کرامت و رحمانیت نظام جمهوری اسلامی ظلم می شود. به عنوان نمونه آقای تاج زاده به دلیل محاربه با جمهوری اسلامی الان باید آن دنیا تشریف داشته باشد یا به ولی فقیه نامه بنویسد؟! آیا به این دلیل که نماینده ولی فقیه در قوه قضائیه علاوه بر عدالت دارای رحمت و انصاف و چشم پوشی و گذشت است، ما باید شاهد این نامه نگاری ها باشیم؟! این فتنه گران در زندان اوین هستند یا هتل اوین، و اصولا این چگونه حصری است که هم نامه می نویسند و هم جشن تولد می روند و هم وبلاگ شان را آپ می کنند و هم خرید و فروش خانه می کنند و هم به بزرگان توصیه می کنند که چگونه باید حکومت را اداره کرد؟!

آیا رواست محاربینی که به دلیل زنده ماندن و نفس کشیدن، باید حتی آرم قوه قضائیه، بلکه خاک کفش آقایانی چون آملی لاریجانی و محسنی اژه ای را ببوسند، اینچنین خطاب به مسئولان قوه قضائیه درشتی کنند؟! گیرم که زنده و مرده این مردگان متحرک پشیزی ارزش نداشته باشد، آیا ما باید شاهد توهین به قوه قضائیه به نیابت اهانت به اصل نظام جمهوری اسلامی باشیم؟! آیا مقایسه جمهوری اسلامی با رژیم پهلوی جرم نیست؟! و اگر جز این نیست، چرا اهل و عیال فتنه گران به بند کشیده نمی شوند؟! چرا کوتاه نمی شود این زبان ها؟! آیا دستگاه قضا شک دارد که این ملت، اولین حامی ایشان در مقابله با فتنه گران و منحرفین و اهالی اختلاس در راه تحقق عدالت است؟! اگر قوه قضائیه ما اهل مدارا نبود، الان خانم آقای کروبی باید برای یک مرده فاتحه می خواند و بچه های موسوی باید عزای دومین سالمرگ پدر منافق شان را می گرفتند. قطعا جز این نیست، اما آیا کسانی که لیاقت لطف قوه قضائیه را ندارند، ترحم بیش از حد به ایشان منطقی است؟! اگر واقعا زندان جمهوری اسلامی هم مثل زندان شاه بود، عده ای جرئت می کردند که به بازی بگیرند منش بزرگوارانه قوه قضائیه را؟! دستگاه قضایی این را بداند که عدالت طلبی ما، محکم ترین دلیل حمایت و علاقه ما نسبت به قوه قضائیه است. ما تاب نقد این قوه را داریم و گاه خودمان همانا منتقدین دلسوزیم، اما تاب این درشت گویی ها را نداریم. اهانت به قوه قضائیه و توهین به زندان این نظام در پوشش نامه نگاری اهالی فتنه، قطعا جرمی نابخشودنی است و نشان می دهد که نه فتنه گران لیاقت رحمت نظام را دارند، نه خانواده شان. در چنین شرایطی ادامه این ترحم با چه دلیل منطقی صورت می گیرد؟! من یک سئوال دارم. اگر این افراد آزاد بودند و در حبس یا حصر نبودند، چه کار می کردند که الان از انجام دادن آن محروم اند؟!

چهار: هر چند که معتقدم فتنه گران، لایق لطف دستگاه قضا نیستند و قوه قضائیه باید در برخورد با ایشان تجدید نظر کند، لیکن از زاویه ای دیگر، آنچه برایم مایه وقار و شکوه و استواری است، بی توجهی کامل حضرت ماه است به نامه های سرگشاده خفاشان شب پرست. «آقا»ی ما علوی تبار است و عباس نگهدار، و دشمنان بزرگی در ردیف آمریکا و اسرائیل دارد. چه منی که از ایشان مدح می کنم، چه آن کسانی که نامه علیه این سلاله علی می نویسند، اینقدرش را قیاس، البته خالی از اشکال است که هر دو داریم وزن خودمان را بالا می بریم.

***

جایی در مطلع این نوشته، نوشتم که سران فتنه، مرده و زنده شان برای هیچ بنی بشری، به خصوص جنبش زرد شده سبز اهمیت ندارد، اما با این همه چرا دست به نگارش این مطلب بردم؟! آیا مرض داشتم؟! آیا این نوشته سوء استفاده از شیخ بیسواد و دور و وری هایش بود برای به روز کردن وبلاگ قطعه 26 بعد از یک هفته؟! آیا خواستم یاد نامه صریح و صمیمی و طوفانی را در سالگردش زنده کنم؟! در این باره دوست دارم نظر شما را بدانم… و آن را در ستون قشنگ کامنت های تان بخوانم…    

قطعه 26


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 90/7/28 و ساعت 10:2 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 13
مجموع بازدیدها: 396598
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
> دانشجویان حامی جبهه پایداری - حامیان جبهه پایداری در فضای مجازی