ایران آفتاب
حسین جان، من و تو درست ایستادیم وسط یک جنگ تمام عیار فرهنگی، جنگی که خیلی از دوستان و آشنایان ما را رو به سمت دشمن سوق داده و همچنان هم به دلیل بی بصیرتی بعضی از مسئولین امر سوق می دهد.
ناراحتی اخوی؛ میدونم خیلی سخته، خدا شاهده وقتی شنیدیم حسین قدیانی تحت پیگرد قرار گرفته باورمون نشد. مگه میشه؟! یه بسیجی از دشمنان انقلاب فحش و ناسزا بشنوه و بعد از طرف دوستان! انقلاب هم تحت پیگرد قانونی قرار بگیره... ؟؟!!
قدیانی عزیــــز!
گاهی اوقات که به عملکرد یک سال گذشته بسیجی هایی مثل تو فکر میکنم به دوگانگی عجیبی میرسم که از یک طرف بسیجی های فضای سایبر از آرمان های به حق انقلاب و امام و رهبری دفاع می کنند و از طرفی دیگر از سوی برخی مسئولین همین انقلاب اسلامی مورد سرزنش واقع می شوند !!!
شاید تو هم اشتباه کرده باشی! باید چند سالی از رانت بازی استفاده می کردی؛ پول نفت رو میریختی در جیبت؛ انتخابات را به اغتشاش می کشاندی؛ آخر هم بیانیه میدادی و فحش و ناسزا رو به مردم و انقلاب و رهبری می بستی؛ شاید هم به بهانه تحصیل میرفتی لندن بهتر بود... دیگر حکم بازداشتت هم که می آمد مهم نبود!!!!
ولی حقیقتاً کجای این راه را در یک سال گذشته تو اشتباه رفتی؟!؟!؟
تو کجای راه رو اشتباه رفتی حسین؟ این که دفاع از انقلاب اسلامی رو از واجبات دونستی اشتباه بود یا این که 9 دی 88 رو در کتاب تاریخی "نه ده" ثبت کردی؟ تو کجای راه رو اشتباه رفتی که مجرم شناختنت؟! چرا به لندن نشین اغتشاش گر گیر دادی؟ چرا به عالیجنابان قدرت و ثروت گیر دادی؟ چرا به دست چپ و راست رئیس جمهور گیر دادی؟ تو رو چه به فتنه گران اموی؟!!! بذار هر چی به اون دهن نجسشون میاد بریزن بیرون؟ به حضرت آقا توهین کردن؛ به تو چه؟! مگه تو وکیل وصی آقایی؟! به امام توهین کردن؟! به تو چه؟! مگه تو امام رو از نزدیک دیدی؟ مگه با امام عکس داری؟!
به امام حسین توهین کردن؛ به عاشورا توهین کردن؛ روز عاشورا هلهله کردن و دست زدن؟! به من و تو چه؟!! مملکت قانون داره و قوه قضائیه! امسال حکم بازداشتشون نیاد سال بعد میاد! سال بعد نیاد، سال بعدش میاد! سال بعدش که رفتن لندن برای تحصیلات اون موقع میاد! دیر و زود داره! بالاخره حکم بازداشت فتنه گران صادر میشه... بذار فعلا ناسزاها رو به مردم و رهبر و انقلاب بگن بعدش براشون صادر می کنن!!!
آخــــــــی!
ای کاش ما هم مثل غلام کبیری پرواز کرده بودیم و این بی عدالتی های طاقت فرسا رو نمی دیدیم. ولی نه! چطوری چشامون رو ببندیم وقتی هنوز حسین(ع) "هل من ناصر ینصرنی" میگه و جوابی نمیگیره؟ "لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است" ما هیچ وقت اهل کوفه نیستیم؛ الگوی ما حبیب ابن مظاهر، الگوی ما قاسم ابن الحسن(ع)، الگوی ما عباس ابن علی(ع)، الگوی ما علی اکبر(ع)، الگوی ما عاشورا است...
جمهوری ما نشانگر اسلام است
افکار پلید فتنهجویان خام است
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن زحیات خویشتن نومید است
برادر ارزشی؛ حسیـــــن جان!
شاید به انتقاد های تو به دستگاه قضایی و یکسری از مسئولان انتقاد شدید داشته باشم ولی الآن بحث سر این است که با صدور حکم بازداشت تو می خواهند بسیجیان سید علی(حفظ الله) را منزوی و در نتیجه خود حضرت آقا را منزوی کنند که البته کاری نشدنی است زیرا ما پای این علم ایستاده ایم. و از آن جالب تر تحمل انتقاد پذیری قوه قضائیه است که با یک مطلب انتقادی حکم باداشت صادر می کند.
مدتی است دست گذاشته اند روی افسران جنگ نرم، ولی بدانند که ما بی خیال انقلاب نمی شویم ما از سوی حضرت آقا درجه افسری گرفتیم و به آن پایبند خواهیم ماند. تا زمانیکه فتنه گران مجازات نشوند ما استخوان در گلوی شما هستیم. ما از حق خود کوتاه نمی آییم. ما ایستاده ایم.
در مورد قوه قضائیه هم به سخن روح الله حسینیان بسنده می کنم که گفت:
"نمی دانم در دستگاهی که سنگ ها را بسته اند و سگ ها را رها کرده اند نزد چه کسی شکایت برم. دستگاه قضایی به کجا می رود؟ دستگاهی که سربازان و افسران جنگ نرم را هدف قرار داده و تیغ به زنگی مست سپرده. روزی مدیر مسئول کیهان با شکایت زنی خود فروخته به میز محاکمه کشیده می شود و روزی مدیر ایران به اتهام گفتن بالای چشم آقا زاده ی فراری ابروست محاکمه می گردد و روزی حسین قدیانی عزیز احضار میشود که چرا از قوه قضاییه انتقاد کردی. نمی دانم این تصمیمات توسط چه کسی گرفته میشود ولی این رفتار جز بر شاخه نشستن و بن بریدن هیچ تفسیر دیگری ندارد. این نابردباری در مقابل مدافعان انقلاب و تسامح در مقابل دشمنان انقلاب جز خودسوزی نیست. چه حکمت آمیز گفته اند که آله الریاسه سعه صدر."
حسین قدیانی،
ما بسیجی ها تا آخرش پشت تو ایستادیم. اگر قرار است تو را محاکمه کنند باید همه بچه بسیجی ها رو محاکمه کنند! ما همه با تو در اکثر موارد هم نظریم. عقیده مان یکی است. پس باید حکم بازداشت ما را هم صادر کنند...
به عنوان آخرین نکته؛ در زمان اهل بیت علیهم السلام هم اوضاع همین بود وقتی می خواستند امام (ع) را در تنگنا قرار بدهند ابتدا پیروانش را زیر فشار می بردند تا دست از امام خود بردارند. اما اوضاع الآن انقلاب اسلامی فرق کرده است ما مثل کوفیان نیستیم که با سکه و تهدید دست از حق و حقیقت برداریم... ما بسیجیان سید علی هستیم. با همه فرق داریم. پای عقیده مان تا ریختن خونمان می ایستیم. به گور ببرند اگر بخواهند رهبرمان سید علی و بسیجیانش را منزوی کنند.
هر کس که به این سلسله پاک جفا کرد
بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کرد
دیدی به درک رفت به روحش شرر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
حسین جـــــان! ما در کنار تو هستیم و این راه پر پیچ و خم را با تمام قدرت طی خواهیم کرد. انشالله که رهبری عزیز و امام زمان(عج) ما را در این راه کمک کنند
خوب یا بد و درست یا نادرستش را کار ندارم؛ می گویند آقایی به خانمش گفت اگر دیدی یک سوسک کنار دمپایی ایستاده مبادا جوگیر بشی و با لنگه دمپایی توی ملاجش بکوبی! بی محل از کنارش رد شو. این بی محلی از هزار ضربه دمپایی پلاستیک که توی ملاجش بزنی برایش دردناک تر است. نه بزن نه فحش بده. حالا اینو داشته باشید تا به بقیه قضایا برسیم.
¤ ¤ ¤
شکی نیست که تاکنون و با هر دلیلی دستگاه قضایی، برخوردی که مورد انتظار ملت است با سران فتنه نکرده، اما آنچه نظام مقدس جمهوری اسلامی به مصلحت با این فتنه گران کرده، چیزی از جنس همان بی اعتنایی است که در بالا آمد. این وسط از همه بیچاره تر مهندس است. ماههای پیش را به سکوت گذراند، تا آنجا که صدای خانم رهنورد هم درآمد و این برنده جایزه «سکس و فلسفه» مدعی شد؛ «چون شوهر من حال حتی یک مصاحبه ندارد، حاضرم رهبری جنبش سبز را برعهده بگیرم!» (تا این حد خنده در محرم اشکال ندارد!) و اما شنیده ایم این سوی و آن سوی که مهندس ناجور به مرض «ز- ذ» دچار است. شاید از همین روی بود که مهندس بعد از سکوت چند ماه پیش خود، دوباره خودی نشان داده و در طول یک ماه اخیر 2 بیانیه نوشته. یکی از یکی تندتر و این وسط از همه تلخ تر برای مهندس، واکنش سرد 2 گروه به بیانیه هایش است: گروه اول؛ کسانی که در روزهای اول بعد از انتخابات فریب دروغ و دغل این فتنه گر را خورده بودند و گروه دوم؛نظام است که هرچه مهندس تندتر بیانیه می دهد، انگار نه انگار! گویی مهندس این بیانیه ها را برای خودش می نویسد! و باز هم اما، نگارنده این سطور از باب دلسوزی برای این فتنه گر متوهم، واکنشی ولو مختصر به بیانیه اش نشان می دهم که بیش از این به امراض روحی- روانی دچار نگردد. به اعتقاد من مهمترین نکته بیانیه اخیر موسوی، اعتراف مهندس به بی کسی خود بود و اینکه حرف های مفتش هیچ خریداری ندارد. یعنی با عرض معذرت ایشان پذیرفته که دیگر جز مجانین آن سوی آب و غیر از آدم هایی در حد و اندازه اکبر گاف، برایش پهن بار نمی کنند. این «پهن» را از آن رو گفتم که پروردگار عالمیان، مدعیان بی عمل را «کمثل الحمار» خوانده. از جمله این مدعیان بی عمل، قطعا کسی است که ادعای خط امامی داشته باشد و در عین حال پالوده اش را با آمریکا و اسرائیل نوش جان کند. وانگهی؛ موسوی در آخرین بیانیه خود، رسما خط خود را از امام جدا کرده و ضمن پوزش از همه خوانندگان، امام را از سویی خطاکار و از دیگر سو معترف به خطای خود دانسته اند. این اما مهمترین نکته بیانیه اخیر مهندس نیست که به صورت خورشید نمی توان خاک پاشید. مهمترین نکته این بیانیه در این جمله آخرین بیانیه موسوی نهفته است؛ «خشم فرو خورده مردم بسیار خطرناک تر از فریادهای تظلم خواهی آنها خواهد بود.» اصلا مهم نیست، مهندس، بی اعتنایی مردم به خود را «خشم فرو خورده» و یا هر چیز دیگری نام نهاده باشد. نکته حیاتی و قابل اعتنا این است که مهندس پذیرفته، مردم دیگر حاضر نیستند برای فتنه گران متوهم تره خرد کنند. مهندس گرچه نوشت «خشم فرو خورده مردم» ما اما خواندیمش «بی اعتنایی اندک هواداران باقی مانده به مهندس.» چه خشمی چه کشکی چه پشمی چه جنبشی؟! خشمی اگر هست، که قطعا خشمی عاشورایی است، از دست سران فتنه هست. جنبش زنان مردنما چه دارد، که خشم داشته باشد؟!... و اما چرا مهندس به پذیرش این واقعیت رسیده است؟ طبیعی است؛ هر فتنه گری هرچقدر هم که متوهم باشد، عاقبت روزی دو ریالی اش خواهد افتاد. از 9 دی سال 88 تا امروز مهندس هر چه بیانیه داده با بی اعتنایی مطلق همگان حتی آنان که به او رای داده بودند، مواجه شد. 16آذر امسال از نمونه هایش. مهندس خودش را کشت، مگر از میان جنبش عزیز دانشجویی، طعمه ای برای فتنه صید کند اما 16آذر امسال، سخت عاشورایی بود و برای آخرین رهروان عمر سعد، سودی در پی نداشت. این بی اعتنایی ها قبول کنید که روی مخ مهندس دارد راه می رود. این است که مهندس را بیش از پیش عصبانی می کند و او را ناچار می کند چون دیوانگان رسما به سیم آخر بزند و آخرین بیانیه خود را در توهین به امام، اهانت به رهبری، حمایت مجدد از آشوبگران عاشورای سال گذشته و دعوت مجدد به آشوب بنویسد. (خیلی هم کسی به حرفش گوش می دهد!) من اصلا در این سطور بعدی، کاری به اجرای عدالت ندارم؛ از بیم آن که مبادا مهندس سر خود را به در و دیوار خانه بکوبد و به جای نقاشی، دست به کشیدن چیزهایی دیگر بزند، از دستگاه قضایی، خواهش می کنم، واکنشی ولو در حد یک تذکر به بیانیه مهندس نشان دهد و این بینوای بیچاره را مشعوف کند که؛ بعله، این همه لگد انداختیم، عاقبت یکی یک چیزی بارمان کرد! این مهندس کلا متوهم جالبی است. در بیانیه ماقبل آخرش (ببین مهندس! من دارم تحویلت می گیرم ها!) نظام ما را با فرعون مقایسه کرد. نظام فرعونی را اما به شکنجه های فرعونی اش می شناسند. لابد وقتی فلان فتنه گر از درون مثلا زندان، هنگام به روزرسانی سایت خود با سرعت پایین اینترنت مواجه می شود، از مصادیق شکنجه های فرعونی است. یا اینکه بعد از آن همه دروغ و آشوب و فتنه و نامه و بیانیه و تهمت، سران فتنه دارند راست راست راه می روند، این بی اعتنایی نظام به فتنه گران از مصادیق فرعونی گری است! من واقعا مانده ام؛ اگر نظام برآمده از خون 300 هزار شهید که در راس آن مولایی مقتدر و صبور و حکیم و علوی تبار، حکم به حکمت می دهد، فرعونی است، پس تا الان چرا سران فتنه، زنده مانده اند؟ آیا این همه سعه صدر را موسای کلیم الله داشت یا فرعون؟ و اصلا گیرم که ما فرعون! در آن صورت لابد معجزه این موسی های قلابی این بود که چون فلانی داماد بهمان جاست، پس اهالی یک جای دیگر به مهندس رای داده اند! موسی این پیامبر خوب خدا معجزه می کرد، اعجاز داشت اما دیگر اینقدر توانایی نداشت که از 4 نفر، پنجم شود! زبانش عبری بود اما «العربیه» را می دانست به چی برمی گردد! وانگهی، شما چگونه موسایی هستید که فراعنه عالم، یکی تان را اندیشمند فارین پالیسی می خواند و آن دیگری را گرم در آغوش تیتر یک روزنامه های صهیونیستی می فشارد؟ موسی یا فرعون و یا بنی اسرائیل، کدامیک گوساله سامری می پرستیدند؟ هم الان گوساله 3 ساله تلمود را چه کسانی و با نوشتن کدام بیانیه های اسرائیل پسند می پرستند؟ گوسفندی به نام سارکوزی را چه کسی می پرستد؟ حکومت فرعونی، دیکتاتوری، ضد آزادی و دانشجوستیز لندن از چه کسانی در فتنه اخیر حمایت کرد؟ کدام دانشمند فارین پالیسی حتی شعار انتخاباتی خود را از روی دست اوباما تقلب کرد؟ نه جناب مهندس! نظام ما حکومت فرعون نیست. حتی حکومت موسی هم نیست. نظام مقدس ما یعنی نظام جمهوری اسلامی ولایت عشق است و این ایالت عیش بود که برای امر فتنه از حلقوم مردم بدبخت آمریکا برید و به حساب شما پول ریخت. جمهوری اسلامی حکومت خدا بر مردم است و اگر جز این بود آیا باز شیاطین عالم و راس شان شیطان بزرگ این همه با ما دشمنی می کردند؟ جمهوری اسلامی یعنی دست لطف و رحمت خدا بر سر ما. خامنه ای رهبر ماست، چون دست خدا بر سر ماست. ما بابت این سلاله زهرا، از خدا ممنونیم و صبح و شب سر بر سجده داریم که رهبرمان روزگاری خمینی بود و هم الان آموزگارمان خامنه ای است. نظام ما حکومت نایب امام زمان است و شما هم ای سران فتنه! بروید دست خامنه ای را ببوسید. اگر نبود که هنوز مولایمان امر نکرده، الان 7 کفن پوسانده بودید. ما را نه بیم از کشتن است و نه هراس از کشته شدن. ما از نسل عباسیم. عباس قبل از آنکه به شهادت برسد، آنقدر از لشکر عمرسعد کشت که اگر نامردی عمود آهن بر سر مبارکش فرود نیاورده بود، به روایت همه مورخین، الان واقعه کربلا به گونه دیگری رقم خورده بود. چه می کرد عباس که خدا اراده کرده بود مولایش را برادرش را «شهید» ببیند. و چه کنیم ما که حریفمان آمریکا و اسرائیل است و شما در دستان شیاطین، چیزی بیش از عروسکان فتنه شب بازی نیستید.
¤ ¤ ¤
پایان دهم این نوشته را با چند نکته:
1- سران فتنه شک نکنند به تک تک اهانت هایی که کرده اند، به قطره قطره خونی که از ملت ریخته اند، تودهنی سخت و حیدری خواهند خورد. دستگاه قضای نظام مقدس ما که در راس آن دانشمندی جوان تکیه زده، به خوبی بر همه امور اشراف دارد.
2- جناب موسوی بداند؛ در 2 بیانیه اخیری که نوشت، هم به امام بزرگوار ما و هم به رهبر ما حرف هایی زدند که ما ناچاریم این را بگوییم؛ اگر دستگاه قضایی به وظیفه خود به درستی عمل نکند، پاسخ ما به سران فتنه پشیمان کننده خواهد بود. این بار قیامی چون 9 دی فقط به حضور و شعار ختم نخواهد شد.
3- و اما آن «ز- ذ» که نوشتم؛ «عشق سالاری» حکماً از زن سالاری و مردسالاری بهتر است اما اگر مرد آدمی، یکی مثل مهندس باشد، چه خوب که زن سالاری در آن خانه حاکم باشد. بدبختی اینجاست که خانم رهنورد هم در بهترین حالت، یکی است چون شیرین عبادی! متوجه منظورم که هستید؟!
حسین قدیانی -کیهان
مرد خداجوی موسوی که سنگ پرتاب کرد، سر امام جماعت شکست. سر امام جماعت که شکست، قلب دخترکی که همین چند دقیقه پیش در تعزیه داشت، نقش رقیه را بازی می کرد، شکست. آشوبگر عاشورا که سوت کشید، قلب جانباز شیمیایی تیر کشید. آمده بود میدان جمهوری اسلامی تا نماز ظهر عاشورا بخواند. نشسته. از همان روی ویلچر. مقابل پایگاه مقداد که از همانجا عازم جبهه شده بود و امروز در سالگرد آشوب عاشورا، متهمین فرعی و اصلی پرونده فتنه ?? دارند راست راست راه می روند و این چنین است که آلوده تر از هوای تهران، حال و هوای عدالت است. مونوکسید کربن، یعنی عدم محاکمه فائزه هاشمی. دود یعنی مهدی هاشمی. دی اکسید ازت یعنی آقازاده ها و ذرات معلق یعنی، همان که امروز ریه عدالت را این چنین آلوده کرده است… می خواستم در سالگرد آشوب عاشورا دل نوشتی بنویسم از همان یک صفحه ای های وطن امروز. آقایان قوه قضاییه اجازه ندادند. وقتی وبلاگم قطعه ?? را که آنجا “بابایم خامنه ای بود” برمی دارند و فیلتر می کنند، یعنی که ننویس! یعنی که از نظر دستگاه قضایی، تو مجرمی. من که نفهمیدم به خاطر نوشته هایم راست به حج فرستاندم یا کج به دادگاه؟ مرا باش که چقدر زور زدم تا ثابت کنم حاکمیت در این نظام دوگانه نیست، اما از قرار اشتباه می کردم. گویا اداره های جمهوری اسلامی، تاب همه چیز و همه کس را دارند الا اراده های پولادین انقلاب اسلامی. یک بار نوشتم؛ ظاهرا از نظر بعضی ها سران فتنه اسی سگ دست و علی قالپاق و ممد تپل بودند. گویا دستگاه قضایی تاب نامه های سرگشاده خواص بی بصیرت و بیانیه های هتاکانه سران فتنه را دارد اما تاب از گل نازک تر گفتن به برادران لاریجانی را ندارد. با ماه در روزگار پس از فتنه عکس انداختن زیباست اما از آن زیباتر لااقل این است که وقت فتنه پرسه در مه نزنی. و من هنوز هم می گویم؛ یکی به نعل و یکی به میخ زدن خواص بی بصیرت از آنرو بود که فکر روزگار بعد از جمهوری اسلامی بودند و می خواستند در جمهوری اسلامی قلابی و نه انقلابی، پستی برای تکیه زدن و سمتی برای پز دادن داشته باشند. حال قوه محترم قضاییه به کدام دلیل وبلاگ قطعه ?? را می بندند و به خاطر توهین وبلاگ فلان به امام عزیز و سایت بهمان به رهبر حکیم، کاری با این رسانه ها ندارد، لابد این را می رساند که از نظر دستگاه قضایی، خواص بی بصیرت منزلت و شانی بالاتر از همه حتی ولایت فقیه و مصادیق مبارک آن دارند. آیا جز این است؟ و اگر جز این نیست، این درد را به کجا باید برد؟ خداییش این همه در رسانه های خودی و غیر خودی علیه رئیس جمهور محبوب حرف زده می شود و توهین هایی روا می دارند که آدمی از بازگویی آن شرمش می شود اما ظاهرا نامه ای ولو صمیمی به بعضی ها در وبلاگی کوچک هم نمی توان نوشت. این برخورد ناعادلانه با وبلاگ قطعه ?? تنها یکی از نمونه برخوردهای قوه قضایی با جوانانی است که رهبر انقلاب، “افسران جنگ نرم” خطاب شان کرد. چه بسیار که وبلاگ افسر جنگ نرمی را فیلتر کرده اند و مدیر وبلاگ، دستش به هیچ کجا هم بند نبوده. لابد در ? سال دفاع مقدس هم به همین شکل، بعضی ها از رزمندگان دفاع مقدس در نبرد با بعثی ها حمایت می کردند؟! و لابد متاثر از همین حمایت های خاص از خط مقدمی ها بود که امام جام زهر نوشید! عجبا! سایت بالاترین نتواست قطعه ?? را هک کند اما قوه قضاییه توانست قطعه ?? را فیلتر کند! راستی، ما به چه کسی داریم می جنگیم؟ بعثی ها یا بعضی ها که از پشت خنجر می زنند؟ و راستی تر که چگونه است، جذب حداکثری شامل حال متهمی چون فائزه هاشمی و عفت مرعشی می شود اما شامل حال وبلاگ افسران جنگ نرم نمی شود؟! آیا حداکثر وظیفه دستگاه قضایی در قبال کسانی که در خط مقدم گوگل، از “خامنه ای. دات. آی. آر” و با کمترین امکانات پاسداری کردند، بستن وبلاگ شان بی هیچ محکمه و دادگاهی است؟ آیا مهدی هاشمی هم و دیگر مجرمین هم در این دستگاه به همین شکل محاکمه می شوند؟ وا اسفا که بعد از فتنه، تیع دستگاه قضایی بیشتر گلوی بسیجیان را لمس کرده تا حرامیان را. وا اسفا! که یک روز “کیهان” را می خواهند، دگر روز “وطن امروز” را، روز بعد “ایران” را و روز دیگر، “جوان” را و حالا هم سایت “مشرق” را می بندند و به راحتی آب خوردن فیلتر می کنند. و متاسفانه وقتی وبلاگ قطعه ?? را فیلتر می کنند، آنقدر شهامت ندارند که در صفحه بالا آمده، یک کلام بردارند بنویسند که؛ “این وبلاگ با حکم قضایی فیلتر شده است”. چطور ساعت یک و نیم نیمه شب نزدیک به شب عاشورا زنگش را می زنید، حکمش را هم لطفا بگذارید تا عموم بفمهند و ببینند که حق با “آوینی” بود؛ “در جمهوری اسلامی همه آزادند الا بچه حزب اللهی ها”. و اما وقتی در قوه قضاییه ای که مهدی و فائزه هاشمی محاکمه نمی شوند، افتخار می کنم برای من به عنوان کوچک ترین بسیجی این نبرد ? ماهه حکم جلب صادر می شود. خوشا به حالم؛ قوه قضاییه ای که کاری با زبان هتاک موسوی ندارد و به این کاری ندارد که او، امام را خطاکار و نظام را حکومت فرعونی خوانده، به راحتی آب خوردن زبان مرا در فضای سایبر می برد! القصه می نویسم چه شد تا همگان بدانند که ما حکومتی ها را چگونه برخورد می کند دستگاه قضایی. دیر وقت بود که شماره خصوصی افتاد روی موبایلم. از ? ی نیمه شب، نیم ساعت کم. که می توانست باشد و چه کاری می توانست داشته باشد؟ جواب دادم. گفت: حسین قدیانی؟ گفتم: بفرمایید. گفت: بی زحمت نامه ای که در وبلاگ تان خطاب به آقای آملی لاریجانی نوشته اید، بردارید. گفتم: شما؟ گفت: از دادستانی زنگ می زنم. گفتم: از کجا معلوم؟ گفت: حکم دارم. می خواهی برایت حکم را ایمیل کنم. گفتم: فعلا با این اوصاف، نامه را برنمی دارم تا فردا که با دوستانی امین مشورت کنم. گفت: من محترمانه به شما می گویم که به نفع تان است این نامه را بردارید و نمی خواهم چیزی بر دست شما (بخوانید دستبند) ببینم! گفتم: تا فردا حالا صبر کنید. گفت: اما شما فردا باید بیایی فلان جا. گفتم: حالا تا فردا. این مکالمه تمام شد و نیم ساعت بعد وبلاگ قطعه ?? را فیلتر کردند و من چه خوش خیال، که فکر می کردم تا فردا مهلت دارم! نگو این مهدی هاشمی است که تا فردا و فرداها مهلت دارد، نه چون من یتیمی که بابایم خامنه ای است و مستاجر نیستم و خانه ام بیت رهبری است. و اما صبح آن روز، ? شماره خصوصی دیگر زنگ موبایلم را به صدا درآورد. بی هیچ احضاریه ای دادستان مرا خواسته بود. نرفتم و گفتم: احضاریه بدهید تا بیایم. من هم حقوق شهروندی دارم مثل آشوبگران عاشورا و مثل سران فتنه. و بعد نه به آن سوی خط که به دوستانم و با زبان طنز گفتم: این احضاریه باید خالی از اشکال حقوقی باشد و فی المثل نام پدرم را درست باید قید کنند که دست بر قضا پدر من هم مثل بعضی ها “علی اکبر” نیست و البته “اکبر” خالی هم نیست؛ “شهید اکبر قدیانی” است. قوه قضاییه باید این کلمه “شهید” را حتما در برگه حکم جلب و احضاریه درج کند و اما من زندان جمهوری اسلامی را هم جای مقدسی می دانم. تا حاکم “علی” است این فقط راهپیمایی های ما نیست که حکومتی است. زندان رفتن ما هم حکومتی است. این جان من و این حکم دستگاه قضایی، که با من هر چه کند، فقط یک چیز می گویم؛ بابای ماست خامنه ای. (دل نوشته ای ازحسین قدیانی) >>>این متن فردا در روزنامه وطن امروز کار می شود. >>>نوشته دیگری از حسین قدیانی فردا در کیهان کار می شود.
قطعه26
آقای هاشمی، “لالایی خرافه گرایی” را که خودتان گفتید؟!
?- هاشمی رفسنجانی (? ماه پیش): در ماه رمضان امسال معمولاً خواب امام را بعد از هنگام سحر، گاهی در حال سخنرانی، درس یا مانند وقتی که به محضرشان میرسیدیم، مشاهده میکردم و گاهی هم با علم به اینکه ایشان در حیات نیستند، خواب شان را میدیدم که این حالت دوم خیلی برایم تازگی دارد و در این ماه زیاد اتفاق افتاد. امام در یکی از این خواب ها به من گفت: با مردم بمان و در خواب دیگری گفتند: تو را همیشه کمک می کنم.
?- هاشمی رفسنجانی (? روز پیش): لالایی خرافه گرایی، جامعه را در خواب غفلت فرو می برد.
***
جناب آقای هاشمی، با سلام. لقمان حکیم را پرسیدند؛ ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان. سال گذشته نامه ای سرگشاده نوشته شد که راقم بی ادب آن، نامه خود را با “سلام” شروع نکرد. من الان حضور ذهن ندارم، یعنی مصلحت را اینگونه تشخیص می دهم که حضور ذهن نداشته باشم، آن نامه را چه کسی نوشت. هر که بود، بی ادبی کرد و من، ادب از آن بی ادب می آموزم و با “سلام” نامه خود را به شما شروع می کنم. و اما شما زیاد برای ما خواب تعریف کرده اید. اگر اجازه دهید من به جای خواب خبر یک واقعیت، و یک حقیقت را به شما بدهم. بعید می دانم این خبر را شنیده باشید. سال گذشته در روز ? دی ملت عاشورایی ایران به خیابان ریختند و حماسه ای صد بار باشکوه تر از ?? بهمن ?? آفریدند. اصلی ترین شعار این حماسه اما هنوز به گوش شما نرسیده است. نرسیده است، و یا حضرتعالی اینگونه تشخیص داده اید مصلحت خود را که این شعار را نشنوید، من نمی دانم. فقط این را می دانم که اصلی ترین شعار حماسه ? دی توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی سانسور شد. این یعنی جنگ اداره های جمهوری اسلامی با اراده های انقلاب اسلامی! جنگ جالبی است؛ نه؟ بگذریم. اصلی ترین شعار یوم الله ? دی که من الان مخاطب آن شعار را حضور ذهن ندارم و یا تشخیص می دهم مصلحت خود را که حضور ذهن نداشته باشم، این بود: “تاجر ورشکسته، برگرد به باغ پسته”. من نمی دانم و یا نمی خواهم بدانم مردم که میزان رای ایشان و فریاد ایشان است، چه کسی را خطاب کرده بودند. شما شاید بدانید! و اما چند نکته با شما:
اول: زمان امام نه در خواب که در بیداری، یک مهدی هاشمی اعدام شد. زمان خامنه ای هم شک نکنید مهدی هاشمی دیگری دیر یا زود اعدام خواهد شد. شک نکنید. چون خامنه ای، خمینی دیگر است. نه در خواب که در بیداری… و چون شما زیاد خواب می بینید، من می خواهم خبر از رویای صادقه یک فرزند شهید بدهم که تا کنون نگفته بودمش جایی. در ایام فتنه روزی با دل شکسته از دست حضرتعالی خوابیدم. محرم سال گذشته بود. آن شب و در عالم رویا دیدم پدر شهیدم را که می گفت: غصه نخور. اینها به سزای اعمال شان خواهند رسید. به پدرم گفتم: چه کسانی؟ دقیق بگو. با دست جایی را نشان داد. سران فتنه آنجا بودند. از خاندان شما هم چند تایی آنجا بودند. آنجا جایی بود مثل آنچه که ما از جهنم شنیده ایم. آتش بود و آتش. شما خواب دیدید اما من رویای صادقه دیدم و دیدم که پدر شهیدم با همان لباس جبهه بود و می گفت: نگران نباش. ابالفضل هوای خامنه ای را دارد. ما اغلب با سیدالشهدا حشر و نشر داریم. سیدالشهدا زیاد خامنه ای را دعا می کند. ما شاهدیم. چه جواب تان است سخن پدر شهیدم را آقای هاشمی؟ هان؟!
دوم: و اما چرا فرزند شما باید اعدام شود؟ به چند دلیل. من اما اصلا به دلایل سیاسی و اقتصادی کار ندارم. جرائم اخلاقی مهدی هاشمی برای اعدام این محارب فراری کاملا کافی است. اینکه حالا در فتنه ?? چه کرد و با دانشگاه آزاد، جیبش یکی بود، پیشکش! و اما، اگر شما از من می پرسید جرائم اخلاقی مهدی هاشمی چه مواردی است؟ شما را ارجاع می دهم به پرونده های مفاسد اخلاقی که از فرزند حضرتعالی در وزارت اطلاعات و دستگاه قضایی موجود است. به مصلحت شماست که چون بعضی خوبان که عدالت را با دست خودشان در مورد فرزندشان جاری کردند، مهدی هاشمی را با دست خودتان اعدام کنید. شما این کار را نکنید، شک نکنید دستگاه قضایی این کار را خواهد کرد و دستگاه قضایی حتم داشته باشد، اگر در این مورد قصور کند، ما انقلابی عمل خواهیم کرد.
سوم: من نمی خواهم شما را متهم به چیزی کنم اما به خمینی عده ای جام زهر دادند. این عده، هر که می خواهند باشند، در عالم خواب هم نمی توانند به خامنه ای جام زهر بدهند. غلطی بخواهند بکنند، زهر را ما نه در خواب که در بیداری به کام شان می ریزیم.
چهارم: و اما از خاندان شما این تنها مهدی هاشمی نیست که باید اعدام شود. آن دیگر فرزندتان؛ فائزه هم مفسد فی الارض است و باید اعدام شود. محارب در فقه تعریفی دارد، که از جمله مصادیقش این ? فرزند جنابعالی است. تا حدی شما فقه خوانده اید و می دانید چه می گویم. و اما تر، خانم عفت مرعشی هم باید محاکمه شود و حکمش عادلانه بخواهیم قضاوت کنیم، همان حکم مهدی و فائزه است. شما در این شک دارید؟ آیا قاتلین شهید حسین غلام کبیری ها جز به دستور خانم عفت مرعشی به خیابان ها ریختند؟! ما یک “آمر” داریم و یک “قاتل”. جرم آمر به قتل، از قاتل بسی سنگین تر است.
پنجم: بهتر است شما به جای خواب دیدن از یک سو، و از سوی دیگر بیم دادن جامعه از لالایی خرافه گرایی، واقعیت را ببینید. واقعیت این است که اگر بعثی ها توانستند در ? سال دفاع مقدس، گزندی به انقلاب اسلامی برسانند، بعضی ها هم می توانند خواب این گزند را ببینند.
***
ما را با شما کاش می شد جز این لحن سخن گفت اما شما خود این را از ما خواسته اید. ما تا الان هم به احترام “آقا”، حرمت شما را نگه داشته بودیم. از این پس خرافه خواب هایی که ببینید، همین گونه و با همین لحن تعبیر می شود. من یک بار هم گفتم: سران فتنه باید بروند و دست خامنه ای را بوس کنند. احترام امر این نائب امام زمان نبود، الان سران فتنه ? کفن پوسانده بودند. آری، با شما با همین لحن باید سخن گفت و الا دفعه بعد گامی به جلو برمی دارید و ادعا می کنید که: “ولایت پذیری ما خرافه گرایی است”. مگر نه؟!… این را هم پیش پیش به شما بگویم بد نیست؛ ولایت فقیه پذیری ما خرافه گرایی نیست. واقعیتی عاشورایی است. آخر خامنه ای بگوید ما را که فرضا؛ “بوس کنید دست سران فتنه را”، همین کار را با افتخار انجام خواهیم داد. فعلا اما مولای ما سران فتنه را میکروب سیاسی خوانده اند. عدالت در بهداشت، یعنی کشتن میکروب. مگر نه؟!
قطعه 26
چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که در خیابان انقلاب توسط پلیس خدمت گذار توقیف شد. معاینه فنی نداشت. قطار تهران – اندیمشک معاینه فنی نداشت. حتی ذوالجناح معاینه فنی نداشت. دود نداشت. سوز داشت. خدایا من از تو شکایت دارم. از دست دستگاه قضا و قدر. یا تاریخ را به عقب می بردی یا مرا زودتر به دنیا می آوردی. در روزگار جنگ راحت تر می شد جنگید تا در این جنگ روزگار. جنگ نرم هم شد جنگ؟ بعثی ها در شاخ شمیران آدم تر از بعضی ها بودند در همین شمیران. بعثی ها با صدام عکس داشتند. بعضی ها با امام. بعثی ها عراقی بودند. بعضی ها ایرانی. جنگ هم همان ? سال جنگ. این ? ماه پیرمان کرد. ? سال دفاع مقدس مثل روضه امام حسین بود. و ? ماه دفاع مقدس مثل روضه فاطمه. در فاطمیه چشم آدم به جای اشک، سوز دارد. هم الان بیش از گریه، بغض داریم. خدا را شکر که محرم رسید و الا از غصه می مردیم. غصه ها دارد این دل تنگم. نه از دست سران فتنه، بلکه از دست دستگاه قضایی که سمفونی عدالت را بد می نوازد. چندی بعد از ? سال دفاع مقدس، سازمان ملل سران بعث را متجاوز اعلام کرد اما هنوز قوه قضاییه خودمان سران فتنه را محاکمه نکرده است. اما چرا. دانشمند فارین پالیسی به ما تهمت تجاوز زده است. آقای خاویر پرز دکوئیار، پطرس غالی، کوفی عنان! این یکی اسمش چیست؟ وی. وی. وی. وی. وی. وی. فتنه پیچیده جنگ ارگان جمهوری اسلامی با ارکان انقلاب اسلامی است. جنگ اداره های جمهوری اسلامی با اراده های انقلاب اسلامی. جنگ مصلحت همین نظام با حقیقت همین انقلاب. جنگ مصلحت جمهوری اسلامی با حقیقت انقلاب اسلامی. جنگ کپی نابرابر با اصل. جنگ نام ها با شناسنامه ها. آرمان انقلاب اسلامی همان قدر با بعضی ها فاصله دارد که با بعثی ها فاصله داشت. فتنه الحق پیچیده است. با این هوای آلوده، کجا گرد و غبار خوابیده؟ با این دستگاه قضایی، چقدر بی جگرند سران فتنه! کیفرخواست را باید علیه دستگاه قضایی تنظیم کنیم. سران فتنه را که کاری ندارد. چند تایی را هم که گرفته بود، آزاد کرد. الباقی شان اما در هتل اوین تحت قرون وسطایی ترین شکنجه ها وقتی می خواهند سایت خود را به روزرسانی کنند، سرعت اینترنت پایین است. فرعون هم مخالفانش را همچین مجازات نمی کرد. چندی پیش یکی از سران فتنه به ما گفت حکومت فرعونی. گیرم ما فرعون، شما که موسی هستید، چرا فارین پالیسی ازتان تقدیر می کند؟ لابد معجزه تان از ? نفر، پنجم شدن است! ما اگر فرعون هستیم، شما چرا گوساله سامری می پرستید؟ چرا آمریکا و اسرائیل را می پرستید؟ معاریو برای ما غش و ریسه می رود یا برای شما؟ فراعنه عالم جملگی در آغوش تان گرفته اند، ما اما نه ادعای موسی بودن داریم و نه عیسی. ما فقط یک ادعا داریم. بعضی ها از بعثی ها پست ترند، چون منافق ترند. بگذریم؛ امروز روز دانشجوست؛ ?? آذر و همچنان آه از زر و زور و تزویر! امروز اول محرم است و من به جای این هوای آلوده دوست دارم در کربلای ارباب، نفسی تازه کنم. بر مشامم دوست دارم برسد هر لحظه بوی کربلا اما هوای تهران این روزها خیلی آلوده است. آدم جرئت نمی کند از خانه اش بیرون بیاید. باید زوج و فرد کنند. روزهای زوج به سران فتنه بخندیم و روزهای فرد از دست دستگاه قضا خون گریه کنیم. شیخ اجل، سعدی علیه الرحمه باید الان نفس می کشید تا بهتر می فهمید که منوکسید کربن با “ممد حیات” چه ها که نمی کند. سران فتنه هر نفسی که می کشند ممد درد مادران چند شهید داده است. اولیای دم پرچم عباس در همین عاشورایی که گذشت، کی و کجا از سران فتنه گذشتند؟ من از مسئولان امنیتی کشور یک سئوال دارم؛ چرا پدر شهیدان افراسیابی محافظ نداشت؟ آیا جان نابغه نادره، مبدع نظریه دامادولوژی از جان اساتید هسته ای ما شیرین تر است؟ به قیمت پیراهن نشدن لباس عثمان، یکی یکی دارند عمار می کشند، حواستان کجاست؟ دانشمند فارین پالیسی کلا به شما که عرض می کنم؛ نظام را قبول ندارد اما محافظان نظام را قبول دارد اما گیرم که در انتخابات تقلب شده. و در کهریزک، آن کار که نباید؛ جنبشی که از جمله رهبرانش دانشمند فارین پالیسی است، و سربازانش مردان زن نمای سال پیش، این جنبش با چنین مختصاتی، عرضه گرفتن حق خود را ندارد. جان شما، من که دیگر نمی توانم در این هوا نفس بکشم. هیئت دولت باید به جای مدارس ابتدایی، قوه قضاییه را تعطیل کند. شهلا جاهد باید ? سال پیش اعدام می شد و سران فتنه ? ماه پیش. من که آخرش هم نفهمیدم در دستگاه قضایی، حکم صادر می کنند، یا استخاره می گیرند.
قطغه26