سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ایران آفتاب

دو تن به خاطر من تباه شدند : دوستى که از اندازه نگاه نداشت و دشمنى که بغض مرا در دل کاشت . [نهج البلاغه]
 
امروز: یکشنبه 103 آذر 11


 نوشته شده توسط مجید در دوشنبه 90/5/31 و ساعت 7:42 عصر | نظرات دیگران()

وزیر ورزش و جوانان در حرکتی تحسین برانگیز، افطار را در فضایی ساده و بی آلایش، با کودکان تحت پوشش بهزیستی گذراند.
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 نوشته شده توسط مجید در دوشنبه 90/5/31 و ساعت 7:34 عصر | نظرات دیگران()

بدون شرح ...!


 نوشته شده توسط مجید در شنبه 90/5/29 و ساعت 12:40 عصر | نظرات دیگران()


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 90/5/27 و ساعت 1:6 عصر | نظرات دیگران()

به گزارش مشرق، روزنامه تهران امروز نوشت: مهدی محمدی کارشناس مسائل سیاسی در جلسه هفتگی انصارحزب‌الله به موضوع جریان شناسی در آستانه انتخابات مجلس پرداخت و گفت:هر بحثی در مورد جامعه‌شناسی جریانهای سیاسی در ایران باید با ارجاع به فتنه سال 88 انجام شود.

ما همچنان در دورانی از تاریخ انقلاب قرار داریم که نقطه شروع آن فتنه 88 است. در واقع اگر بخواهیم تاریخ سه دهه انقلاب اسلامی را به یک اعتبار تقسیم‌بندی کنیم می‌شود گفت که تاریخ انقلاب به دو دوران قابل تقسیم است: دوران ما قبل فتنه و دوران بعد از‌آن.

او در بخشی از سخنان خود گفت: ما در میانه فتنه‌ای زندگی می‌کنیم که 3 فاز مختلف داشته است. فاز اول این فتنه همان است که در فتنه 88 دیدیم. این فاز از 22 خرداد 88 آغاز شد و در 9 دی 88 خاتمه یافت.

بازیگران اصلی این فاز هم جریان اصلاح‌طلب، آقای هاشمی و طرف خارجی بودند. فاز دوم فازی است که از 9 دی 88 آغاز شد و تا زمان خانه‌نشینی آقای احمدی‌نژاد ادامه پیدا کرد. بازیگر اصلی در این فاز جریان انحرافی بوده است.

فاز سوم از فردای بازگشت آقای احمدی‌نژاد به محل کارش شروع شد و تا انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 ادامه خواهد داشت. در این فاز سوم که اکنون ما در میانه آن قرار داریم بازیگر اصلی ائتلافی از جریان انحرافی و جریان فتنه خواهد بود.

در واقع این دو جریان برای هم‌افزایی علیه نظام تلاش خواهند کرد. محمدی افزود: بر مبنای مجموعه یافت‌ها به نظر می‌آید که جریان انحرافی الان شکل نگرفته و سابقه آن به سالهای اول و دوم دولت نهم برمی‌گردد، منتها چون اولا آن موقع غلبه نداشت و همه‌کاره دولت نشده بود و ثانیا نتوانسته بود ماهیت دولت را دگرگون کند به یک مسئله تبدیل نشد و زمانی به مسئله تبدیل شد که خطرش از حد مجاز عبور کرد.

دو اتفاق مهم از ناحیه جریان انحرافی رخ داده و به عقیده من نشان دهنده این است که در همان حالی که جریان چپ و آقای هاشمی مشغول فتنه بودند، این جریان هم مشغول یک فتنه عمیق‌تری بود اما فرصت برای اعمال این فتنه را به دست نیاورد تا زمان برکناری آقای مصلحی و خانه‌نشینی آقای احمدی‌نژاد. اولین پروژه‌ای که جریان انحرافی کلید زد این بود که دو دولت نهم ارتباط دولت را اولا با نخبگان و ثانیا با طبقه متوسط شهری تیره کند.

همان‌طور که می‌دانید تمرکز آقای احمدی‌نژاد در دولت نهم، روی طبقات محروم بود و طبقه متوسط شهری و نخبگان و طبقه‌ای که حاضر است برای علایق سیاسی خودش به خیابان بیاید و هزینه بدهد در 4 سال اول فراموش شدند.

وی ادامه داد: ما در هفته اول بعد از انتخابات سال 88 به دنبال یک نفر می‌گشتیم که برود در تلویزیون از آقای احمدی‌نژاد دفاع کند، ولی گیر نمی‌آوردیم! چون روابط را با همه نخبگان تیره و تار کرده بود. در حالی که همه توصیه رهبری این بود که باید از حداکثر ظرفیت‌ها استفاده شود. اگر آقای حداد عادل و جواد لاریجانی و امثال اینها آمدند به خاطر حفظ نظام بود و اینکه واقعا عقیده داشتند تقلبی رخ نداده و دارد به نظام ظلم می‌شود والا آقای احمدی‌نژاد بدون تردید به خاطر چسبیدن به این تئوری خطرناک نتوانسته بود هیچ پشتوانه‌ای از نخبگان غیر دولتی برای خود فراهم کندکه به خاطر خود او نه به خاطر مثلا کلیت نظام حاضر به دفاع از او باشند.

هنوز هم نتوانسته است و همه اینهایی که دور این آقایان هستند دو تا سیلی هم حاضر نیستند برای احمدی‌نژاد بخورند. آن تیپی که حاضر است سیلی بخورد دیگر جایی در اطرافیان ایشان ندارد.

پیام‌های خانه نشینی احمدی‌نژاد

وقتی که احمدی‌نژاد خانه‌نشین شد جریان انحرافی 3 پیام را می‌خواستند بدهند به 3 گروه. یک پیام به طبقه متوسط که به میرحسین رای دادند و آن اینکه اگر شما دنبال کسی هستید که جلوی نظام بایستد، بهتر از احمدی‌نژاد گیرتان نمی‌آید و شاهد این گفته کامنت‌هایی است که در پی این یادداشت در سایت خدمت آمده بود.

همه ضد انقلاب‌ها صف کشیده بودند و سوت و کف و هورا برای احمدی‌نژاد سر داده بودند که ما تازه داریم تو را می‌شناسیم! پیام دوم برای آن 25 میلیون نفری بود که به احمدی‌نژاد رای دادند و آن هم این بود که ما می‌خواهیم برای شما کار کنیم اما نمی‌گذارند و دست ما را بسته‌اند!

یک پیام هم برای خارج از کشور می‌خواستند بفرستند و آن اینکه ما در ایران تصمیم‌گیرنده هستیم و این طور نیست که در ایران ما تابعی از تصمیم‌های جای دیگر باشیم.

اما پروژه خانه‌نشینی به چند دلیل شکست خورد: اول اینکه قرار بود و خیال می‌کردند این پروژه ابعاد اجتماعی پیدا کند و مردم به دفاع از جریان انحرافی به خیابان بریزند که نه فقط این نشد بلکه برعکس شد و کار به جایی رسید که آقای احمدی‌نژاد جرات سفر به قم رفتن را پیدا نکرد.

دوم اینکه هیچ گونه حمایت سیاسی هم از این قضیه خانه‌نشینی نشد و یک نفر هم در جامعه سیاسی ما پیدا نشد که بگوید آقای احمدی‌نژاد خوب کاری کرده است و لذا تنها ماندند.

سوم اینکه این پروژه شکست خورد چون حضرت آقا کوتاه نیامدند.

دلیل بعدی شکست پروژه خانه‌نشینی این بود که این جریان می‌خواست مشایی را به عنوان راه حل به نظام تحمیل کند که چندین بار این طرف و آن طرف هم گفتند که به گوش نظام برسد و خب این اتفاق هم نیفتاد.


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 90/5/27 و ساعت 12:53 عصر | نظرات دیگران()

 


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 90/5/27 و ساعت 12:48 عصر | نظرات دیگران()

للحق

طرح نوشت : یادمان نرود … دیکتاتورهای وطنی را … موسوی و کروبی را … اکبر راس فتنه را …


 نوشته شده توسط مجید در جمعه 90/5/21 و ساعت 11:56 صبح | نظرات دیگران()

بیشترین آمار و ارقام جرایم جنسی در دنیا متعلق به کشورهای متمدنی! همچون آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و سوئد می باشد.
سرویس اجتماعی افکار نیوز - بررسی آمار و ارقام جرایم اجتماعی هر جامعه نشان دهنده عملکرد فرهنگی آن جامعه است. لذا شرط پذیرش هر فرهنگی بررسی اثرات آن است.
به گزارش افکار نیوز ، هرچند نمی توان فرهنگ غربی را به طور کل رد کرد اما مطمئنا در خصوص اخلاق جنسی ، به گواه آمار و ارقام رسمی این کشورها در سراشیبی سقوط قرار دارند.
آمریکایی زده گانی که فرهنگ آمریکایی را آرزوی خود می دانند ، بد نیست به آمار و ارقام زیر توجه نمایند:

* گزارش‌های ثبت شده پلیس آمریکا در سال 2006 نشان دهنده دویست‌و سی‌و دوهزار و نهصدوشصت مورد تجاوز به زنان بوده است.

* در سال 2006تقریباً هر چهار روز یک بچه در آمریکا به دلیل آزار و اذیت جنسی کشته شده است.

* دپارتمان سلامت و خدمات انسانی آمریکا 135هزار مورد گزارش تجاوز به کودکان را در سال 2006ثبت کرده.
 
* از هر پنج دختر دبیرستانی (14تا 17سال) آمریکایی یک نفر به سوال «آیا تاکنون مجبور به ارتباط جنسی شده اید؟» جواب مثبت می‌دهد
(این چهار آمار جواب کسانی ایست که درمان تجاوز را آزادی جنسی میدانند ،غافل از اینکه تجاوز را کسانی میکنند که اهل زنا و فاسد الاخلاق هستند به عبارتی دیگر از نظر این گروه، برای جلوگیری از اعتیاد ،مردم را باید سیگاری کنیم!!؟در صورتی که سیگار زمینه اعتیاد است!-مجید مطوری)
* مردم آمریکا در سال 2007شاهد تولد یک‌میلیون‌ وهفت‌صدوچهارده‌هزار و ششصدوچهل‌سه کوک نامشروع بودند.

* سال 2007از هر 10کودک متولد شده 4 کودک نامشروع یا بدون پدر بود و این مقدار 26%بیشتر از سال 2002بود.

* در آمریکا 86%از بارداری های دختران نوجوان (کمتر از بیست سال) 60? از بارداری‌های دختران جوان (20تا 24سال) و 33% از زنان (25تا 29سال) بدون ازدواج رخ می‌دهد.

.

* در آمارهای سال 2009بین کشور های جهان بیشترین تعداد تجاوز را به ترتیب آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و سوئد داشته اند.

* از هر پنج دختر مجرد 15تا 44ساله آمریکایی تنها یک نفر باکره است.

* در آمریکا 41%مادران تنها، اصلاً ازدواج نکرده اند و 70%خودکشی‌های زود هنگام از میان بچه های مادران تنهاست.

* در آمریکا از سال 1940تا سال 1994میزان بچه‌های متولد شده در دوران تجرد (حرام‌زاده) نسبت به کل نوزادان از 11%به 30%رسیده است

* از میان هر سه زایمان زنان آمریکایی 20 تا 3030 سال یک نوزاد نامشروع متولد می‌شود.

* در سال 1995از میان زنان کمتر از 30سال آمریکایی که ازدواج نکرده بودند 40%حداقل یک بارداری نامشروع داشت.

از این دست اطلاعات بسیار است. برای موارد بیشتر و دسترسی به منابع اصلی به پیوندهای زیر بروید ...

پیوند1 
پیوند2
پیوند3
پیوند4
پیوند5
پیوند6
پیوند7
پیوند8
پیوند9
پیوند10

 نوشته شده توسط مجید در جمعه 90/5/21 و ساعت 11:33 صبح | نظرات دیگران()

به گزارش آتی نیوز علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل کردند که: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت:

در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت کرد.

این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏کرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.

هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام کنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند، ممکن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.

دختر در شب اول قبر، کنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.

پرسیدند چرا این طور شده‏ای؟

در پاسخ گفت: شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.

تا این که پرسیدند: امام تو کیست؟

آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»

در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏کشید.

من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می‏بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.

مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏کرد و آن شخصی که همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بوده‏اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا کرد.

تبیان

علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، معادشناسی، ج 3، ص 110


 نوشته شده توسط مجید در جمعه 90/5/21 و ساعت 11:8 صبح | نظرات دیگران()

هر روز بسیاری از معترضان به سیاست های کشور انگلیس در خیابان‌های لندن و دیگر شهرهای این کشور به بدترین شکل "سرکوب " می‌شوند تا مدعیان وجود آزادی بیان در کشورهای غربی و کسانی که سنگ این کشورها را به سینه می‌زدند، این روزها رویی برای بیان دیدگاه های خود و "آفتابی " شدن در انظار عمومی نداشته باشند.

اما از همه این مدعیان آزادی بیان در غرب که بگذریم؛ باید دید این روزها برخی "خواص فرهنگی " کشور ما که پس از حوادث انتخابات 88با پناه بردن به دامان کشورهای غربی، سخنگوی بی جیره و مواجب آنها در پیشبرد اهداف شوم سیاستمداران غربی شدند، این روزها چه حرف برای گفتن دارند؟

اینکه حوادث این روزهای انگلیس چقدر شباهت به حوادث 2سال اخیر ایران دارد و اصلا نوع درگیری های انگلیس، هدف از تجمع ها، معترضین انگلیسی و ... شباهتی با اغتشاشگران فتنه 88دارند و جایگاه "حق " و "محق " در حوادث ایران و انگلیس کجاست؟ جای ساعت های تحلیل و بررسی دارد و هدف از این نوشته نیز بررسی این حوادث نیست، اما نمی توان از یک نکته گذشت و آن اینکه برخی "هنرمندان " و به اصلاح "خواص فرهنگی " کشور که پس از حوادث انتخابات 88مهمان هر روزه شبکه های ضد انقلاب چون بی بی سی فارسی، صدای آمریکا و ... بودند و سخن از حمایت از مردم ایران در پیشگاه اربابان انگلیسی و آمریکایی می راندند، این روزها از این همه جهل و سطحی نگری و "شکایت به بیگانه بردن " پشیمان نیستند؟

محمد حسینی مجری تلویزیون، فرشید منافی مجری رادیو و "محمدرضا شجریان " از جمله معروف ترین هنرمندانی بودند که پس از اتفاقات سال 88به آغوش بیگانگان پناه بردند و البته سهم محمدرضا شجریان در برنامه های شبکه سلطنتی انگلیس، بی بی سی از آن 2نفر بیشتر بود تا جایی که این شبکه مستندی هم در ازای خوش خدمتی شجریان به سیاست های آنها برای وی ساخت.

مصاحبه‌های شجریان با بی‌بی‌سی فارسی، صدای آمریکا، سی‌ان‌ان، تلویزیون استرالیا و ... به خوبی نشان داد که شجریان هیچگونه اعتقادی به مبانی اصلی نظام جمهوری اسلامی که برآمده از خواست و اراده عمومی ملت ایران است ندارد، به گونه‌ای که در مصاحبه تیرماه سال 1388با شبکه بی‌بی‌سی فارسی به نوعی مواضع دولت دهم را به انتقاد گرفت و هتاکی‌های فراوانی را نثار شخص رئیس جمهور قانونی مردم ایران کرد. وی در مصاحبه دیگر با همان شبکه کشور بریتانیا این بار نه رییس جمهور بلکه مستقیما حضرت امام خمینی (ره) آن یار سفر کرده را در تیررس سخنان نسنجیده خود قرار داد و از این که صدایش بر تصاویر پیاده شدن امام راحل از هواپیما در سال 1357از تلویزیون پخش می‌شود به شدت انتقاد کرد و اعلام کرد که من این آهنگ را برای ایشان نخوانده‎ام!

شاید مهم ترین اقدامی که شجریان در راستای سیاست های دولتهای غربی انجام داد، خواندن تصنیفی بود به نام "زبان آتش "؛ تصنیفی که سکانس آخر مستند بی بی سی فارسی در خصوص وی نیز به آن اشاره دارد و با پخش این تصنیف مستند بی بی سی به پایان می رسد، البته دیالوگ های آخر شجریان نیز جالب توجه است که در پاسخ به سوال مجری که می پرسد: و آخرین ترانه ای هم که شما خواندید زبان آتش بود که شعر مشیری بود و مدتها پیش گفته بود؟ اون چه ربطی به زمانه فعلی داره؟

شجریان: خوب بعد از انتخابات ما یه چیزایی دیدیم که حقیقتش دیدم که باید بگیم تفنگت رو بگذار زمین. آدم به روی برادرش که آتش نمیگشاید. حرف حسابی رو باید جواب درست و حسابی داد.

وی در این تصنیف می خواند:
" تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبانِ دل ، دلی لبریزِ از مهر تو "

و امروز مردم حق دارند بپرسند چرا شجریان تصنیفی با همین مضمون برای اتفاقات اخیر انگلیس نمی خواند تا خبرنگاران و مدیران آزاد اندیش! و مدعی حقوق بشر بی بی سی فارسی آن را با زیر نویسی انگلیسی از شبکه متبوعشان پخش کنند؟!

شاید اینکه شجریان فردی ایرانی است و دلیلی ندارد برای تقبیح و یا تشویق حوادث دیگر کشورها از هنرش استفاده کند، حرفی درست باشد، اما همین "دیگر کشورها " در آن ایام محرم دوره گردی‌های استاد بودند.

البته بماند که آرمان انقلاب اسلامی و خمینی کبیر درباره هنر و هنرمند این نبود، اما از اینکه نمی‌بایست شجریان و افرادی چون حسینی و منافی حرف هر چند "حق " خود را پیش "غیر " می‌بردند تا آنها نهایت سوء استفاده را از آنها و هنرشان ببرد، نمی توان گذشت.

جناب شجریان! این هم، کشور و شبکه‌ای که با نقاب حقوق بشری هرچه خواست از شما و دوستانتان سوء استفاده کرد؛ ببینید حال و احوال این روزهایشان را و بخوانید تصنیفی دیگر و طرحی نو دراندازید...
عصرامروز


 نوشته شده توسط مجید در چهارشنبه 90/5/19 و ساعت 10:34 عصر | نظرات دیگران()
   1   2      >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 91
مجموع بازدیدها: 404087
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
> دانشجویان حامی جبهه پایداری - حامیان جبهه پایداری در فضای مجازی