ایران آفتاب
دوست پر از سکینه است سینه اش و دشمن چه پر کینه لابد، که نشسته به ذغال فروشی. در فلان سایت و بهمان خبرگزاری و گله به گله تبلیغات منفی و عمدتاً هارت و پورت و غالباً خنده دار و مضحک که اگر شد لجن پراکنی کند و اگر پا داد وارونه جلوه دهد حق را و دروغ پشت دروغ و یکی هم این دروغ؛ آنهایی که به استقبال آقا آمده بودند، قمی نبودند و تکرار این دروغ در حجم وسیع و می بینی که چند روز از سفر ماه به شهر روح الله گذشته، همچنان محور تبلیغات دشمن روی همین موضوع متمرکز است و خنده دار آنجا که تا پیش از این و مثلاً در راهپیمایی هر شهری در بوق می کردند که این جمعیت را از قم آورده اند و با اتوبوس و به عشق ساندیس و احیاناً تی تاب! حکما بویی دشمن از ایمان نبرده ولو اندازه پر کاهی، ولو ایمان به بلاهت خود، که اگر دشمن ایمان داشت به حماقت خود باید تصدیق می کرد که لااقل قمی های سه شنبه به یادماندنی، همه از قم بودند و مثلاً نه از تهران و اصفهان و جنوب لبنان و شمال آفریقا! این لابد از بی ایمانی دشمن است حتی به اراجیف خود که می بینی سایت بالاترین و جرس و… برداشته اند برای دروغ خود سند دست و پا کرده اند؛ آنهم چه مستند! چهره گندمگون فلان جوان قمی را که اصلاً در روستای «کهک» قم زندگی می کند، نشان داده اند که لابد چون رنگ رخسارش چنین است پس مال پاکستان است و از آنجا آمده و یا از کشمیر! و آن یکی که طلبه آفریقایی است و الان ? سال است در قم ساکن است. با این بنده خدا چه کرده اند؛ چهره اش را بازتاب داده اند که چون سیاه است، پس او را از آفریقا و فقط برای روز استقبال آورده اند و لابد هم با اتوبوس! و به طمع نکتار ? میوه! نگو سند، بگو عذر بدتر از گناه. هزاران دروغ بافتن برای اثبات دروغ اولی و اما چقدر این اراجیف مهم است که من الان نشسته ام به پاسخگویی؟ هیچ! این نوشته کوتاه، نه پاسخی به حربه های نخ نما شده دشمن است که حرفی است با جناح خودی. با دوست. حتی با فلان سایت اصولگرا که بد زمانی هوای روشنفکری به سرش زده که؛ چرا صدا و سیما چنین گسترده دارد پوشش می دهد مراسم روز استقبال را و چرا بعضاً با آهنگ و لحن و شعر و شعار؟ و چه بی جا دیدم این تذکر را و حتی اگر درست،- که قطعاً نادرست- چه بی موقع و اصلا در کجای جبهه جنگ نرم؟ به نفع دشمن یا به زیان دوست؟ و حرف ما این وسط: رسانه ملی هنوز هم ذره ای از حماسه نسل ? دی در خیابان ?? دی را درست و آنطور که عمق ماجرا را نشان دهد، نتوانسته منعکس کند و اصلاً مگر در قاب می گنجد سمفونی ماه و ستاره و اصولا چقدر باید از لنز کوچک دوربین برای ثبت درست حماسه های بزرگ انتظار داشت؟ اتفاقاً اگر صداو سیما به وسع خود و در حد توان، خوب پوشش داده این حضور را باید دست مریزاد گفت به ایشان و باید دید دشمن از چه چیز دارد می سوزد؛ همان را مطرح کرد و مگر جنگ نرم، یعنی چه؟ اگر بنا به نکته گیری باشد، ما هم به رسانه ملی انتقاد داریم که چرا حداقل به اندازه مانور تبلیغاتی دشمن روی کیفیت و کمیت حضور ملت در آن جمکرانی ترین روز هفته، حداقل به همان اندازه و نه بیشتر، متمرکز نکرده توان خود را؟ و آیا این همه خود را به در و دیوار زدن توسط دشمن، نشان نمی دهد که خصم ما، خصم زبون ما از کدامین حادثه از کدام حماسه آفرینی ملت ما به خشم آمده؟ همچین دارد می سوزد دشمن از روز آفتابی شدن ماه در شهر روح الله و از آن خیل عظیم ستاره ها که تو گویی حدی برای این سوزش متصور نیست. وقتی نور ماه چشم خفاش را آزار می دهد، چرا ما نباید از این رخداد مبارک، خوش نباشیم و چرا تقیه؟ و غلو نام نهادن انعکاس بخش کوچکی از حقیقت؟ و چرا دعوت صدا و سیما به سکوت؟ و چرا نکته گیری بی جا؟ و چرا چون و چرا؟ آنهم وسط معرکه! و لابد کم شده بصیرت مان که خیال می کنیم؛ نور ماه، همان کار را با چشم دشمن می کند که با چشم ما! و سوزش به جای نوازش! و به جای پاسخ دادن به شبهات دشمن، در افتادن با دوست به خاطر انجام وظیفه! و به جرم عمل به تکلیف! و پوشش حضور! کاش لااقل حرمت نگه می داشتند سروده سر در ملک خود را و در این وانفسای جنگ نرم به دشمن امتیاز نمی دادند و بر سر دوست نمی کوفتند که الحق به جای حرف، عمل می خواهد این مصرع و خوب گفته اند حکما؛ ? صد گفته، چون نیم کردار نیست و اگر واقعاً «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست»، نباید شکست این دل دوست.
قطعه26