سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ایران آفتاب

[ و ابو جعفر محمد بن على باقر از او ( ع ) حکایت کرد که فرمود : ] دو چیز در زمین مایه أمان از عذاب خدا بود ، یکى از آن دو برداشته شد پس دیگرى را بگیرید و بدان چنگ زنید : امّا امانى که برداشته شد رسول خدا ( ص ) بود . و امّا امانى که مانده است آمرزش خواستن است . خداى تعالى فرماید « و خدا آنان را عذاب نمى‏کند حالى که تو در میان آنانى و خدا عذابشان نمى‏کند حالى که آمرزش مى‏خواهند » [ و این از نیکوتر لطایف معنى را برون آوردن است و ظرافت سخن را آشکار کردن . ] [نهج البلاغه]
 
امروز: یکشنبه 103 آذر 11

 

حسین کچویان که در دوره نخست وزیری آقای موسوی، معاونت سیاسی دفتر نخست وزیری را برعهده داشته، در مصاحبه اخیر خود با یک نشریه، دو خاطره بسیار جالب و خواندنی از ارتباط خود با او بیان کرده است.

به گزارش شبکه ایران، دکتر حسین کچویان که در دوره نخست وزیری آقای موسوی، معاونت سیاسی دفتر نخست وزیری را برعهده داشته، در مصاحبه اخیر خود با نشریه «پنجره»، دو خاطره بسیار جالب و خواندنی از ارتباط خود با او بیان کرده است.

وی اظهار داشته است: در طول این بیست سال هر وقت که به ایشان (موسوی) می‌­گفتیم که به صحنه بیاید، یک خاطره­ای تعریف می‌­کرد که: «من در ختم امام یا روزهای پس از فوت امام، داشتم، در خیابان می‌­رفتم که یک پیرزنی مرا صدا زد و گفت: آقا! بعد امام با هم دعوا نکنید!» می‌­گفت که اگر بیایم ممکن است اختلاف شود و این کشور برای نزاع ظرفیت ندارد. آدمی که این حرف را می‌­زد، بیاید یک چنین مسئله­ای را ایجاد کند و کشور را اینجوری به هم بریزد، یعنی چی؟ من نمی‌فهمم.

دکتر کچویان همچنین به دیدار خود با آقای موسوی در روز 25 خرداد اشاره کرده و گفته است: یکبار،‌‌ همان دوشنبه­ای که رفتند تظاهرات کردند (25 خرداد)، قبل از تظاهرات به دیدن موسوی رفتم. ایشان گفت بیایید دفاع کنیم از رای مردم، من گفتم نمی‌­فهمم رای مردم چه جوری مشکل­دار شده است، که حالا دفاع بکنیم یا نه! حالا شما می‌­گویید چقدر از رای­‌ها مشکل دارند؟ ایشان اول نمی‌­گفت، بعد گفت هزار و سیصدتا صندوق! من بلافاصله بعد از دیدار زنگ زدم به یکی از مشاوران احمدی­نژاد، او گفت همه هزار و سیصدتا صندوق برای شما! بین 1300صندوق، این اصلاً به حساب نمی‌­آید! یک و نیم میلیون رأی هم نمی‌­شود. با این ارزیابی دقیقاً ایشان ساعت سه­و نیم یا چهار ­آمد بیرون، با هم وارد آسانسور شدیم و ایشان رفت طرف آنجا (راهپیمایی) و من هم به راه خودم رفتم.


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 89/11/7 و ساعت 10:58 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 91
مجموع بازدیدها: 404095
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
> دانشجویان حامی جبهه پایداری - حامیان جبهه پایداری در فضای مجازی