ایران آفتاب
تقدیم به آخرین سفیر واپسین منتقم خون حسین، رهبر عاشورایی امت اسلام
“محراب” با آن همه یادگاری از ابوتراب، اسلام ناب، اسلام پابرهنه ها، اسلام منهای اشرافیت، منهای آل و ایل و قبیله و دماغ فیل، باز هم به خون نشست. آری! محراب، محل حرب با شیطان است، نه فقط محل دوستی با خدا. مختار، با آن همه زخم که در بدن داشت، با آن همه تیر، شد سفیر “فزت و رب العلی”، که به خدای علی، ابوعبید ثقفی، رستگار شد. مختار را فتنه گران زبیری کشتند؛ با تیرهای سرگشاده که از کمان آشوب رها می کردند. ناجوان مردان بی صفت، جرئت جنگ رویاروی نداشتند. از دور، تیر می انداختند. همچنان که بر گلوی 6 ماهه حسین، از دور، تیر انداختند. همچنان که عباس را. همچنان که علی را وقت نماز. رویاروی شمشیر می زدند، همه شان را می کشت مختار. مختار مردی از جنس انتقام است. انتقام، حتی از کربلا نبودنش. از جبر روزگار. انتقام از طلحه و زبیر و از همه خواص بی بصیرت. آری! مختار دعوا داشت با همه. با همه سراب و شراب و حباب. با همه آل جمل و آل معاویه و آل خوارج. با اهالی زر و زور و تزویر. با آقازاده هایی که نام شان را باید به حروف اختصاری نوشت. با زالو صفتان اقتصادی. مختار را اصلاح طلبانی کشتند که تاریخ جرئت نکرد فتنه گر بخواندشان. هم خودشان را و هم خاندان شان را. برای آل زبیر، کعبه مساحت قطر شکم شان بود، اما برای مختار، شان دین خدا، و مقام عدالت، حتی از شان خانه خدا هم برتر بود، اما مختار اتفاقا در خانه خدا به شهادت رسید. خانه خدا که فقط کعبه نیست. کعبه به جز سنگ نیست. کعبه یعنی علی. مختار را همان کسانی کشتند که پدران شان در جمل، و صد البته در جمل 88تنها گذاشتند علی را. ناکسانی ناکث تر از ناکثین. کارگزاران ابلیس. اربابان شکم، دنیا، صندلی و لفت و لیس. سابقه داران تزویر. حضراتی که “ناگفته ها”ی شان همیشه بیشتر از “گفته ها”ی شان است. چماق به دستان سابقه. ناجوان مردانی از قبیله غرور و نخوت و خودبزرگ بینی. عناصر نقاب، نه انصار انقلاب. مصلحت پرستان، نه عدالت دوستان. سرگشاده نویسان اشرافیت. اصحاب فتنه. همین اصحاب فتنه 88 که آل زبیر را ما هم دیده ایم در فتنه ای که از سر گذراندیم. آقازاده ها را ما هم دیده ایم. آل پول و آل ملک عبدالله و آل علی عبدالله صالح و آل خلیفه و آل لندن و آل بی عدالتی و آل خرید را ما هم دیده ایم. سران فتنه 88در رکاب همان سوار شدند که به دروغ گفت: “یا خیل الله! ارکبی…”. مردان خداجوی آل زبیر. آشوب گران عاشورا. آتش زنندگان خانه خدا. مردی با عبای شکلاتی، به همان رنگ عبای عبدالله بن زبیر. به همان رنگ عبای ملک عبدالله. کاش نشان نمی دادند لحظه شهادت مختار را. در آستانه ماه محراب، ماه روزه، شهادت مختار، یک روضه باز بود. خوب شد نشان ندادند شهادت عباس بن علی را. چشمان ما تاب دیدن این همه بی صفتی دشمنان علی را ندارد. ما می میریم اگر برخی صحنه ها را ببینیم. ما کجا و تاب علقمه کجا؟! ما تاب جمعه های بی مختار را نداریم. دل ما برای منتقم، تنگ می شود. حالا بدون مختار، جمعه ها برای ما دلگیرتر می شود. ما دل داده بودیم به مردی از تبار ثقف. ما انتقاد داریم به “ابراهیم”، ولو آنکه پسر “اشتر” باشد. ما انتقاد داریم به کسانی که انتقام را تنها گذاشتند و انقلاب را، در فتنه 88با سکوت شان. “مختارنامه” شاید تمام شده باشد، اما خون انتقام، در رگ های فصل انتظار همچنان خواهد جوشید. برای ما هیچ کلمه ای مثل مفهوم “انتقام” بار مثبت ندارد. بعضی لابد خود را آل “آل زبیر” و قیل و قال زبیر می دانند، که این همه از انتقام می هراسند. انتقام، باب مدینه عدل است. مختار یک سریال نبود. مختار، رئال بود. رئال است. واقعیت است. هنوز هست. انقلاب ما ادامه انتقام مختار بود. ادامه خون حسین. ادامه قیام. استمرار انتقام. آن 8سال و این 8ماه نیز. ما انتقام خون مختار را از آشوب گران عاشورا با حماسه 9دی گرفتیم. ما نگذاشتیم منتقم تنها بماند. ما نگذاشتیم جز بیرق علی، بیرقی بر بلندای شهرمان بالا رود. ما فریب “جاء الحق” دوستان جرج سوروس را نخوردیم. ما لعنت فرستادیم بر سران فتنه، از کوچک تا بزرگ شان. از صغیر تا کبیرشان. لعن علی عدوک یا علی. ما نگذاشتیم و نخواهیم گذاشت تاریخ، تکرار شود. بی خود عده ای تیرهای سرگشاده به سوی علی رها کردند. مگر اینجا کوفه است؟! مگر مرده ایم ما؟! “ما می دانیم و تیغ و حلقوم شما، یک مو ز سر علی اگر کم گردد”. انتقام برای ما یک مفهوم است و فتنه گران 88مصداق بارز آل زبیرند. راستی! چه کسانی می خواهند این بار به جای مختار، انتقام را بکشند؟! خط مختار، خط انتقام است و تا “محراب” هست، مبارزه ما با آل زبیر ادامه دارد. ما تازه به ابوعبید خو گرفته بودیم که به شهادت رسید. اربعینی از هفته ها، مهمان آدینه مان بود. ما دل داده بودیم به مختار. به بن کامل. به کیسان. به خنده های ابوعمره. به خطبه های ابوعمره. به آخرین خطبه مختار بالای مسجد کوفه. ما افتخار می کنیم که مختار را هم ناجوان مردانه کشتید. مختار را نمی شد و نمی شود رویاروی کشت. مختار شیعه علی بود، اسیر نام پدر و مادر آل زبیر نبود. رفت به جنگ تزویر، بی حتی لباس رزم. به سخره گرفت همه سرگشاده نویسان تاریخ را. خندید به ریش بی ریشه همه مزورین. همه فتنه گران. همه اصلاح طلبان تاریخ که تاریخ جرئت نکرد فتنه گر بخواندشان، اما مختار، جرئت کرد و با ایشان جنگید تا معلوم شود کذاب چه کسی است. “کذاب” همان فتنه گر ملعونی است که دیروز می گفت در انتخابات تقلب شده و اما امروز می خواهد به نظام برگردد. چه کسی در کذاب بودن سران فتنه شک دارد؟! کذاب، همان فتنه گری است که با مفهوم عدالت مشکل دارد، اما با ما بر سر مصادیق، دعوا می کند. مگر “خط امام” مدعیان دروغین خط امام، سر از کاخ سفید در نیاورد؟! مگر برای اصحاب مجمع ضرار، آمریکا و اسرائیل دست نزد و سوت و هورا نکشید؟! مگر “خط امام” بعضی ها و بعضی ها و بعضی ها چیزی جز “کذب محض” است؟! خط امام، جام زهر نمی دهد به امام، و به این یکی امام، با تیر سرگشاده از کمان اشرافیت، جام زهر تعارف نمی کند. به ما ثابت شد چه کسی کذاب است. چه کسی منافق است. چه کسی مزور است… و چه کسی باعث حمایت جریان ضد روحانیت داریوش همایون از خود شد. مختار اما راست می گفت، چرا که ایستاده به شهادت رسید. اهل سازش و اهل مصلحت و اهل سابقه و اهل ایل و آل، هرگز نمی توانند تا آخرین قطره خون مبارزه کنند. ریختن خون مختار، اما همه آرزوی شان است. حالا مختار به شهادت رسید و مختارنامه تمام شد، اما نامه انتقام دست ما افتاده است. علم انتقام دست ماست. ما از پنجره انتقام، به خورشید انتظار می نگریم. ما منتظر منتقم ایم. مختار توانست انتقام خون ظلمه کربلا را بگیرد، اما ما منتظر منتقمی هستیم که می خواهد از تمام جور و ستم و ظلم و تبعیض و تزویر و دروغ، انتقام بگیرد. تا آن روز، تا دمیدن خورشید، ما دست از دامان ماه مان برنمی داریم. این، بر خفاشان شب پرست در فتنه 88به خوبی ثابت شد. در این مرز و بوم، چون کوفه نیست، هر فتنه ای، جز به یوم الله 9دی ختم نخواهد شد. ما اجازه نمی دهیم این مرکب، به هر ناکس و ناکثی سواری دهد. ما با علی، با عدل، با ولایت، با ملت با خون شهدا و با خون شهیدی به نام مختار ابوعبید ثقفی پیمان بسته ایم که اجازه ندهیم انتقام، تنها بماند. ما اهل کوفه نیستیم، قیام و انتقام و انقلاب تنها بماند. مختار، تنها بماند. هر چند که حریف مختار تنها هم نشدند. غوغایی به پا کرد با یک تن تنها، با یک تن پر تیر، با یک تن پر زخم، که الی الابد برای مان خاطره شد. از این پس آدینه ها برای ما یادآور یک رئال است، نه یک سریال. از آنجا که ملاک برای ما حال فعلی افراد است، باید گفت: “مختار زنده است، چون انتقام زنده است”. *** گوارا باد شهادت، بر تو ای جوان مرد که با تزویر، جانانه جنگیدی… و سینه خیز، دم آخر، تنها و غریب، خودت را رساندی با هر زحمتی بود، جان کندی بود، به محراب علی، تا آرام بگیری در آغوش “فزت و رب الکعبه”… بنازم شهادت نازت را و بدن بی سرت را، اما جناب مختار! در کربلا جایت خالی بود. تو شاید تاب نداشتی خیلی صحنه ها را ببینی. تیر با بدن تو مهربان تر تا کرد، تا چشمان ابالفضل. متاثر از بوسه پیامبر، شمشیر راحت تر برید سر تو را، تا سر “حسین منی و انا من حسین”. گفت: “سری به نیزه بلند است، در برابر زینب، خدا کند که نباشد سر برادر زینب”.
قطعه 26