سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ایران آفتاب

اگر دانشمند همه آنچه را که می گفت، نیکو و درست بود، شاید از عجب وخودپسندی دیوانه می شد . دانشمند آن است که درستیهایش فراوان باشد . [امام حسین علیه السلام]
 
امروز: شنبه 103 آذر 3










































 نوشته شده توسط مجید در چهارشنبه 90/11/26 و ساعت 4:51 عصر | نظرات دیگران()

مستند زندگی حجت الاسلام والمسلمین قرائتی با عنوان شیخ شوخ کاشی در سالن شماره یک مرکز همایش های برج میلاد به نمایش گذاشته شد.

به گزارش مشرق، در این مستند که به کارگردانی و تهیه کنندگی صادق داوری فر ساخته شده است بخش هایی از فعالیت های حوزوی، فرهنگی، دانشگاهی و زندگی شخصی رئیس ستاد اقامه نماز به تصویر درآمده است.

در مستند شیخ شوخ کاشی برخی اقوام نزدیک حجت الاسلام قرائتی درباره شخصیت مردمی و شوخ طبعی وی اظهار نظر کرده اند.

در بخشی از این مستند زمانی که حجت الاسلام قرائتی در حال خوابیدن است به تصویربردار می گوید وقت مردم را با اینگونه تصاویر نگیر زیرا غیر از قرائتی همه گربه های عالم نیز می خوابند.

بخش های مختلف این مستند به طور مکرر حضار را با خنده به واکنش واداشت.

همچنین در بخشی از این فیلم مستند 70 دقیقه ای همسر وی داستانی را تعریف می کند که زمانی سوار بر تاکسی است عده ای بدون اینکه وی را بشناسند داخل تاکسی مدعی می شوند که قرائتی سه زن دارد.

همسر حجت الاسلام قرائتی در ادامه خاطره اش می گوید از راننده تاکسی تقاضا کردم تا مرا تا درب منزل ببرد و گفتم کرایه بیشتری می دهم تا به مقصد اصلی ام برسم.

وی هنگام رسیدن به درب منزل ناخداگاه به راننده تاکسی می گوید اینجا منزل آقای قرائتی است و من همسر ایشان هستم و او تنها یک همسر دارد که این سخن با واکنش و شرمندگی راننده تاکسی مواجه می شود


 نوشته شده توسط مجید در پنج شنبه 90/11/20 و ساعت 10:28 صبح | نظرات دیگران()

پایگاه 598 - محمدحسین رضایی / این نوشتار سعی دارد تا با زبانی عامه فهم، یکی از اشکالات صلی رسانه ها در جلو زدن از افکار عمومی است را بیان کند و این در حالی که عموم مردم، شاید در برخی مقدمات هنوز ابهام دارند، و از آن سو رسانه ها هم سعی می کنند روی نتایج مانور دهند و اخبار خود را معطوف نمایند. یکی از نمونه های این معضل، بحث دو جریان اصلی کاندیدای مجلس، یعنی جبهه پایداری انقلاب اسلامی و جبهه متحد اصولگرایان است.

گذری در افکار عمومی ثابت می کند که اختلاف اصلی این دو جریان، هنوز برای بسیاری از عموم جامعه مبهم مانده است و فقط از روی اشخاص درون جبهه به قضاوت می پردازند که اتفاقاً موجب ابهام بیشتری نیز خواهد شد. در این یادداشت قصد داریم مختصراً به 3 اختلاف اصلی این دو جریان بپردازیم و سعی هم بر آن بوده که این بیان، بی طرفانه و مورد تأیید کلی شاخصین هر دو طرف باشد.

1- اصلی ترین اختلاف بین این دو جریان، بحث از وضعیت گروهی از اصولگرایان است که «ساکتین فتنه» نامیده می شوند. البته خود این افراد، این لقب را بر خود بر نمی تابند، اما واقعیت این است که اینها در صف پیشرو و مطرح اظهار تبری و تولی در جریان 88 نبودند. به طور مثال آقای لاریجانی، از فتنه گران اعلام برائت کردند، اما بعد از گذشت ماه ها. لیکن افرادی نظیر آقا تهرانی، کوچک زاده، حداد عادل، کوثری، حسینیان و... از پیشتازان اعلام برائت و همچنین واجد بیشترین کمیت در حمله به جریان فتنه بودند. افرادی که «ساکتین فتنه» لقب گرفتند، بدون اینکه بخواهیم نسبت به نیت شان قضاوتی داشته باشیم، می توان گفت که «نوعی اعلام برائت با کلاس» داشتند. یعنی اکثراً در موقعی که دیگر عداوت جریان سبز بر همگان واضح شد، ثانیاً در تعداد دفعات کمتری وثالثاً با الفاظ مبهم تری اعلام برائت نمودند.

افراد جبهه پایداری، در زمان فتنه 88 اکثر روزها در چندین مجلس به سخنرانی و مناظره علیه فتنه گران می پرداختند، اما ساکتین فتنه تا روشن شدن کامل حقیقت، به نوعی صبر پیشه کردند. همچنین پس از اعلام برائت هم اینگونه نبودند که وقتی نظیر امثال رسایی و کوچک زاده برای سخنرانی علیه فتنه بگذارند.

اما نکته مهم این است که «ساکتین فتنه، همان تمام اعضای جبهه متحد نیستند»؛ کسی نمی تواند حداد عادل را در افشاگری و موضع گیری علیه فتنه از پیشگام ترین و مؤثرترین افراد نداند. همچنین زاکانی را. اما اختلاف اصلی این دو جریان بر سر این سوال است که «اصولگرایان باید چه موضعی نسبت به ساکتین فتنه داشته باشند؟» جبهه متحد معتقد است که آن قشر از این افراد که بالاخره اعلام موضع کردند، جزو اصولگرایان اند و نباید آنها را از دایره اصولگرایی خارج کرد.

اما جبهه پایداری معتقد است این افراد، مصداق همان «خواص بی بصیرت» اند که رهبری از آنها گله می کردند و در واقع، تابع حق نیستند، تابع جریان غالب اند و اگر مثلاً میرحسین موسوی پیروز انتخابات می شد، یا اگر تقاضای انتخابات مجدد، رو به پذیرفته شدن می رفت، آنها موضعی بر خلاف موضع فعلی شان می گرفتند. اما جبهه متحد، چنین نسبتی را تهمت می داند و اظهار نظرها و اعلام برائت ها را برای احراز اصولگرایی کافی.

البته باید توجه داشت، جبهه متحد افرادی را که جبهه پایداری "ساکتین فتنه" می نامد، به این لقب نمی شناسد. جبهه متحد هم از ساکتین فتنه برائت می کند، ولی مثلاً آقایان قالیباف یا لاریجانی را جزو ساکتین فتنه نمی داند.

2- اختلاف دوم این دو جبهه، بر سر وضعیت رئیس جمهور است. هر دو جبهه منتقد رئیس جمهور هستند، اما جبهه متحد عموماً (نه باالاتفاق) معتقد است که انحراف احمدی نژاد، بسیار زیاد است و چه بسا زاویه اش با رهبری و خط اصیل انقلاب، دست کمی از اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی نداشته باشد. از نظر ایشان، احمدی نژاد دیگر مهره ای سوخته است که فقط باید دعا کرد این دو سال باقی مانده را بی دردسر به پایان برساند و دیگر نمی توان او را اصولگرای واقعی نامید. زیرا با رهبری زاویه ای قابل توجه داشته و دارد.

اما جبهه پایداری، اگرچه منتقد احمدی نژاد، خصوصاً بر سر وقایع موسوم به «جریان انحرافی» است و حتی بسیاری از آنها معتقد به حضور این جریان در بدنه دولت است، لیکن احمدی نژاد را هنوز اصولگرای می داند و نه مهره ای سوخته. این جریان بر اساس رهنمودهای رهبر انقلاب مبنی بر حمایت از کلیت دولت و عدم تخریب دولت، معتقد است انحرافی که در دولت احمدی نژاد بوجود آمد، در مقایسه با آن بازگشتی که در این دولت به مسیر واقعی انقلاب رخ داد، بسیار کوچک است. بعبارت ملموس تر، اگر در دولت های پیشین، انحرافی مثلاً 150 درجه ای نسبت به آرمان های امام و رهبری رخ داده بود، احمدی نژاد ابتدا این 150 درجه را به چیزی نظیر 20 درجه کاهش داد، بعد 30 درجه خودش منحرف شد. یک چنین چیزی.

3- سومین اختلاف بین این دو دسته اصولگرایان، بر سر موضع گیری نسبت به هاشمی رفسنجانی است. افراد جبهه متحد، در مجموع موضعی "میانه" نسبت به هاشمی دارند (اگرچه برخی مثل حداد عادل، ناقد جدی او هستند). اینها اگرچه عموماً معتقد اند که تفکر آقای هاشمی، به سرمایه داری و اشرافی گری نزدیک است، اما هیچگاه او را فردی "منحرف" نمی دانند. برعکس، جبهه پایداری اتفاقاً هاشمی را "منشاء انحراف در نظام" می داند. جبهه پایداری، دقیقاً مانند آنچه احمدی نژاد در مناظره با موسوی ابراز داشت، هاشمی را پدراصلی جریان اصلاحات و حتی بعضاً جریان خط دهنده به جریان مشائی نیز می دانند و تفکرات او را در تضاد عمیق با رهبری و آرمانهای انقلاب می پندارند. یعنی دقیقاً آن نسبتی که جبهه متحد، به احمدی نژاد می دهد، جبهه پایداری به هاشمی می دهد و بلعکس.

در پی اختلاف دوم و سوم، اختلاف دیگری بوجود می آید که شاید مستقلاً یک تفاوت دیدگاه فکری نباشد، بلکه یک موضع گیری عملی و به تبع اختلاف دوم و خصوصاً سوم است و آن هم موضع این دو جریان اصولگرا، نسبت به سه نفر، یعنی محسن رضایی، محمد باقر قالیباف و علی لاریجانی می باشد. این اختلاف از آنجا حائز اهمیت است که این سه نفر، مطرح ترین گزینه های اصولگرا برای انتخابات ریاست جمهوری آینده می باشند.

جبهه پایداری، اولاً این سه نفر را ذیل هاشمی و موافق و اجراکننده افکار او می دانند، ثانیاً دو نفر از آنها، یعنی لاریجانی و قالیباف را جزو ساکتین فتنه و نهایتاً از اصولگرایی واقعی خارج می دانند. از آن طرف جبهه متحد اولاً به شدت با قرار دادن این دو ذیل ساکتین فتنه و خروج شان از اصولگرایی مخالف است، ثانیاً آنها را الزاماً مجری و ذیل تفکر هاشمی نمی داند. البته باید همانطورکه ذکر شد، عموم جبهه متحد اصلاً خود آقای هاشمی را  انحرافی جدی تلقی نمی کند تا انتصاب فردی به او بخواهد جرمی محسوب شود.

علی هذا، نکته ای بسیار مهم که عدم توجه جدی به آن، ما را در تحلیل شرائط ناکام می گذارد، به نظر می رسد در این شرایط، بهتر است هر دو طرف به جای پرداختن به مسائل حاشیه ای و یا کلی گویی ها در موافقت و مخالفت، صراحتاً موضع خود را بر اساس نگاه انقلابی خود نسبت به افراد خاص مشخص کنند و سپس بر سر همین مسأله با یکدیگر به بحث بپردازند.

 نوشته شده توسط مجید در یکشنبه 90/11/16 و ساعت 5:32 عصر | نظرات دیگران()

انگار راه‌های زیادی برای فرار از طرح ترافیک وجود دارد، این تصاویر به خوبی نشان می‌دهد که چطور برخی از رانندگان برای فرار از دوربین‌های تعبیه شده بر سر کوچه و گذر متوسل به انواع و اقسام شگردها و ترفندها می‌شوند.

 

 

 

 

 

 


 نوشته شده توسط مجید در دوشنبه 90/11/10 و ساعت 5:49 عصر | نظرات دیگران()

به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، هواپیماهای نیروی هوایی روسیه در مسیر رفت و برگشت به یک نمایش هوایی در  کشور بحرین، با  اخذ مجوز از آسمان ایران عبور کردند. یکی از خلبانان روسی حاضر در این مأموریت، تصاویری از این پرواز گرفته و آن را در اختیار یک سایت روسی قرار داده که نشان دهنده اسکورت این گروه توسط هواپیماهای اف-4 فانتوم و اف-14 تامکت است.

طبق قانون های بین المللی، هواپیماهای نظامی بیگانه در عبور از یک کشور از ابتدای ورود تا خروج می توانند توسط هواپیماهای آن کشور مشایعت شوند.
 
ایلیوشین76 ترابری، سوخو-27 های تیم آکروجت شوالیه های روسیه و فانتوم های ایران
 
اف-14های مسلح به موشک میانبرد اسپارو(تامکت جلویی) و دوربرد فینیکس(تامکت عقبی)
 
سوخو-27 ها و اف-4 فانتوم(حمل موشک کوتاه برد سایدویندر مشخص است)
 
تامکت ها نیز به موشک کوتاه برد سایدویندر مسلح بوده اند
 
اف-14، رهگیر هوشیار ایران در حال همراهی فلانکر روسی

 نوشته شده توسط مجید در دوشنبه 90/11/10 و ساعت 5:39 عصر | نظرات دیگران()


 نوشته شده توسط مجید در جمعه 90/11/7 و ساعت 10:52 صبح | نظرات دیگران()

جریمه ضارب ناهی از منکر فقط 20 هزار تومن ؟!!!!!

خوب شد به اون بنده خدا که نهی از منکر کرده
نگفتن یه چیز هم دستی باید بهشون بدی !!!



 نوشته شده توسط مجید در شنبه 90/10/24 و ساعت 10:59 صبح | نظرات دیگران()

حمید رسایی

در دنیای امروز اگر قرار باشد سیاست را به یکی از ورزش های رایج تشبیه کنیم، قطعا باید سراغ شطرنج رفت. صفحه سفید و سیاه شطرنج و مهره هایی که هر یک مأموریتی و میدان مانوری دارند، دقیقا شبیه چهره ها، شخصیت ها، جریانات و گروه های سیاسی هستند که برخی از بازیگران سیاست از آنها برای پیش برد اهدافشان بهره می برند.

در میان چهره  های سیاسی اما اگر به دنبال رجلی باشیم که برای مهره  های شطرنج سیاست، برنامه دارد و کارکشته این میدان است، باید به سراغ آیت الله هاشمی رفسنجانی رفت. هاشمی البته سیاستمداری است که هرگز به بازی در یک صفحه شطرنج اکتفا نمی کند. او اگر میدان دار بازی شود، همواره تلاش می کند تا در برابر رقیب خود چند جبهه بگشاید و معمولا بازی را در چند صفحه شطرنج دنبال می کند تا اگر در یکی از صفحات مات شد با مهره  های تازه نفس دیگر، بازی را در میدان دیگری ادامه دهد و با یک درجه تنازل به نتیجه دیگری برسد.

هاشمی البته در طول این سال ها ثابت کرده که استاد دو قطبی کردن یا به عبارتی سفید و سیاه کردن زمین بازی یا به تعبیری دقیق تر ایجاد رقابت بین جریان چپ و راست و در این بین حاکم کردن تفکر خود به عنوان جریان معتدل در میان این دعوای ساختگی بوده است. هاشمی هرچند یکبار در فتنه سال 88 کوشید با لشکرکشی سربازانش در خیابان ها نظام اسلامی را کیش کند اما با صبوری و تدبیر نظام در یوم الله 9دی مات شد.

اکنون اما در آستانه انتخابات مجلس نهم، یکبار دیگر فرصت بازی در برابر نظام اسلامی برای هاشمی پیش آمده و او که چند صفحه شطرنج در برابر خود گشوده بود تا در یکی از میدان ها بازی را ببرد با حضور به هنگام و تکلیف مدارانه شخصیتی همچون آیت الله مصباح، نتیجه بازی را واگذار کرد و از میدان خارج شد و اکنون جریان فتنه تنها به یک اتفاق امید دارد که  در ادامه خواهم نوشت.  آیت الله مصباح را البته نمی توان بازیگری دانست که با نگاه ابزاری به چهره ها و جریانات سیاسی به دنبال حاکم کردن سلیقه اش است. مصباح یزدی که در طول این سال ها ثابت کرده مرد میدان تکلیف است و سیاست را از این منظر  دنبال می کند با سفارش به پایداری بر اصول و کوتاه نیامدن از مبانی، توانست دست هاشمی رفسنجانی را بخواند و او را در یک حرکت مات کرد. اما صفحه این بازی بر چه اصلی بنا شده بود؟ قبل از تشریح صفحه این بازی که بر اصل پذیرش وحدت پایه گذاری شده بود، باید به این نکته توجه داشت که اساسا موضوع وحدت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در میان جریانات مختلف و ارائه لیست مشترک در درجه اول در شهر بزرگی همچون تهران و بعد از آن در برخی از شهرهای بزرگ دیگر همچون مشهد، تبریز،  اصفهان،  شیراز تاثیر دارد و هر چه به سمت شهرهای کوچک برویم،  تاثیرگذاری مناسبات فکری و سیاسی در انتخابات کمرنگ تر خواهد شد.

از ماه ها قبل و بویژه بعد از خانه نشینی احمدی نژاد که باعث زنده شدن جریان فتنه شد، جریانی به بزرگنمایی حضور اصلاح طلبان و برنامه ریزی آنها برای فتح کرسی  های مجلس پرداخت. این بزرگنمایی اما با دو هدف صورت گرفت یا این حضور تحقق می یافت و اصلاح طلبان فرصت می یافتند که در این میدان بازی کنند و به کرسی  های مجلس برسند و یا زمینه ای می شد برای امتیاز گرفتن  های دیگری که در میانه این بازی فرصتش فراهم می آمد.

واقعیت این است که دو جریان برای به وحدت رساندن اصولگرایان از چند ماه قبل از انتخابات تلاش کردند، یک جریان خیرخواهانه و دلسوزانه بر اصل وحدت تاکید می کردند – هر چند آنها نیز به انتخاب ساز وکار و ترکیب این وحدت انتقاد داشتند - و جریان دیگری که سرنخش برای امتیاز گرفتن از نظام اسلامی در دستان هاشمی بود و اساسا انتقادات دلسوزانه را نفی نیروهای اصیل انقلاب برمی شمردند.

هاشمی اما با بزرگنمایی حضور اصلاح طلبان به دنبال وحدت در اصولگرایان آن هم شش ماه قبل از انتخابات بود تا قدرت چانه زنی خود را در برابر نظام افزایش دهد. از نگاه هاشمی، اصولگرایان اگر چندماه قبل از انتخابات به وحدت می رسیدند، این سئوال در افکار عمومی و رسانه ها معنا می یافت که جریان اصولگرایی در برابر چه رقیبی وحدت کرده است. طبعا اگر این اتفاق می افتاد، هاشمی با فشار افکار عمومی می توانست نظام اسلامی را به سمت گزینه فراموش کردن رفتار اصلاح طلبان در کودتای دو سال قبل ببرد. اینجا یکی از صفحات بازی شطرنج سیاست برای هاشمی بود. برای هاشمی رفسنجانی کوتاه آمدن نظام اسلامی در برابر فتنه گران کودتای دو سال قبل یک پیروزی بود حتی اگر هیچ یک از آنها به مجلس هم راه نمی یافتند چون با تحقق این فرض، هاشمی بندهایی از نماز جمعه خود را محقق کرده بود و می گفت من دو سال قبل گفتم که نظام باید کوتاه بیاید.

صفحه بازی دیگر برای هاشمی از به وحدت رساندن اصولگرایان و به میدان آوردن اصلاح طلبان فتنه گر، ارائه دو لیست انتخاباتی بود. هاشمی اگر می توانست بازی حیدری - نعمتی یا به تعبیر دقیقتر رقابت اصلاح طلب - اصولگرا را جا بیندازد، در میانه این رقابت سنتی می توانست ترکیبی از چهره  های همسو با خود را وارد مجلس کند. در این صورت قطعا بخشی از نمایندگان مطلوب هاشمی با زمینه  های ایجاد شده، از طریق لیست اصلاح طلبان وارد مجلس می شدند و بخشی دیگر قطعا با ساز و کاری که از وحدت اصولگرایان تعریف شده بود، می توانست در لیست نهایی آنها که نهایتا با ایده سهمیه بندی بسته می شد، تامین کننده نظرات هاشمی باشد. از یاد نبریم که هاشمی در مقاطع بسیاری از برخی اصولگرایان مجلس هشتم و بویژه ریاست آن بهره برد و حتی استمرار مسیر مجلس هشتم برای هاشمی مطلوب بود. با این حساب برای هاشمی ابقای این نمایندگان – که عمدتا در فتنه 88 یا در ستاد موسوی بودند و یا از جمله ساکتین فتنه شمرده می شوند - در مجلس نهم یک نعمت سیاسی به حساب می آمد.

یک صفحه دیگر بازی برای هاشمی این بود که اصولگرایان را از چندماه قبل از انتخابات به وحدت برساند تا اگر نظام اسلامی در برابر مطالبات او برای کوتاه آمدن در برابر فتنه گران مقاومت کرد، با کنار کشیدن یاران خود از صحنه رقابت – یعنی همان کاری که بر خلاف انتظار برخی از تحلیل گران سیاسی در زمان ثبت نام انجام داد – زمینه یک انتخابات بدون رقابت را برای اصولگرایان و مظلوم نمایی برای یاران فتنه گر خود را فراهم آورد. برای تصور این بخش از بازی هاشمی فرض کنید که اصولگرایان از آبان ماه وحدت خود را جشن گرفته بودند. این وحدت سبب می شد تا هاشمی سئوال «این وحدت در برابر کیست» را هر روز پر رنگ تر مطرح کند. از دو حال خارج نبود یا نظام اسلامی در برابر این سئوال کوتاه می آمد که دو نتیجه پیروزمندانه قبل را برای هاشمی داشت و یا مقاومت می کرد، در این صورت – با توجه به وحدتی که از شش ماه قبل صورت گرفته بود - متهم می شد به نظامی که می خواهد انتخاباتی بدون رقابت برگزار کند و این در کاهش مشارکت بی تاثیر نبود!

تمام این فرض ها بازی برد برد را برای هاشمی تداعی می کرد اما  یک چیز این بازی را بهم زد و آن طرح شعار قرآنی «انّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا»  از طرف آیت الله مصباح و حلقه زدن جماعتی از میان اصولگرایان دور این عمار امام خامنه ای و برافراشتن علم جبهه پایداری انقلاب اسلامی بود. بویژه که جبهه پایداری با طرح دیدگاه های خود، حمایت بخش عظیمی از نیروهای انقلاب حتی همان دوستانی که به اصل وحدت با وجود انتقادات بجا معتقد بودند را به دست آورده بود . آیت الله مصباح در عین حال که بر اصل خیرخواهانه وحدت مهر تایید زد، با گشودن جبهه جدیدی و تاکید بر انجام تکلیف و پایداری بر اصول، جریان اصولگرایی را به دوایر متحد المرکزی تشبیه کرد که سلایق مختلف را در درون خود جای داده است.

اکنون در آغازین سال  های دهه چهارم انقلاب اختلاف سلیقه در جبهه اصولگرایی به اندازه ای رسیده که باید دست مردم را برای انتخاب یکی از این سلیقه  های درون نظام باز گذاشت. مردم باید مخیّر باشند تا از درون آنهایی که به نظام اسلامی پایبندند، یک سلیقه را انتخاب کنند. مردم از ما نمی پذیرند که ما آنها را مخیّر کنیم تا از گزینه  های «معتقد به نظام» و «در برابر نظام» یکی را برگزینند، چرا که مردم ایران اسلامی در این صورت قدرت انتخاب ندارند و مجبورند برای فرار از گزینه  های «در برابر نظام» به سلیقه هایی که در درون نظامند اما آنها را نمی پسندند تن دهند.

ظهور جبهه پایداری و اصرار آن بر اصول سبب شد تا بازی برخی برای به چالش کشاندن نظام ابتر بماند. جبهه پایداری که از ابتدا به تمام وجوه این بازی توجه داشت، ضمن بیان انتقادات به حقش نسبت به ساز و کار انتخاب شده برای وحدت، تن به حضور در ترکیب تعیین شده نداد و هاشمی هم نتوانست به هیچ یک از گزینه  های پیش بینی شده اش برسد. اکنون رقابت درون خانواده نظام اسلامی در حال شکل گیری است و به نظر می رسد اگر تاکنون پیگیری بحث وحدت در برخی از حوزه  های انتخابیه مانند تهران مصلحتی دلسوزانه دانسته می شد – بدون در نظر گرفتن اشکالات وارد به سازوکار این وحدت - از این پس پافشاری و اصرار بر وحدت در حوزه انتخابیه ای مانند تهران نه ضرورت دارد و نه به مصلحت است. بجاست همه دلسوزان موثر، از این پس با بیان شاخصه ها مانند آنچه آیت الله مهدوی کنی در بیانیه 9 دی تاکید فرمودند و آیت الله یزدی بارها و بارها بر آن تاکید کرده اند، در عین بوجود آوردن رقابت سالم، مردم را به سمت انتخاب گزینه  های اصلح سوق دهند.

البته در این بین تنها روزنه امیدی که جریان فتنه پس از انتخاب گزینه تحریم غیرمستقیم برای کاهش مشارکت سیاسی به آن دلخوش کرده، درگیری فراتر از رقابت سالم سیاسی و  انتقادهای به جا و به حق و مبتنی بر اصول و آرمان ها در بین سلیقه  های موجود در میدان رقابت است که همه دوستداران نظام اسلامی باید به آن توجه کنند.


 نوشته شده توسط مجید در یکشنبه 90/10/18 و ساعت 6:12 عصر | نظرات دیگران()


 نوشته شده توسط مجید در شنبه 90/10/17 و ساعت 8:27 عصر | نظرات دیگران()


 نوشته شده توسط مجید در شنبه 90/10/17 و ساعت 8:23 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 215
بازدید دیروز: 127
مجموع بازدیدها: 402938
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
> دانشجویان حامی جبهه پایداری - حامیان جبهه پایداری در فضای مجازی