ایران آفتاب
صراط - مهدی کروبی ادعا کرد وسایل دفتر پلمب شده وی در هفته پیش به سرقت رفته است!
سحام نیوز سایت وابسته به کروبی با ادعای این مطلب تصریح کرده، 6 تن برنج و روغن وی را از دفتر وی سرقت کرده اند! بنا به ادعای سحام نیوز این 6 هزار کیلو اقلام خوراکی برای نذری ماه رمضان بوده است.
به گزارش صراط ، سایت مذکور توضیح نداده که چرا پس از دو هفته چنین ادعایی را مطرح می کند ضمن اینکه 6 تن برنج و روغن بیشتر تداعی احتکار در یک انبار بزرگ را می کند تا تدارک برای نذری!
گفتنی است اسپانسر مالی این گلوله نمک جنبش سبز، میلیاردرهای کارگزاران و خصوصا غلامحسین کرباسچی بوده اند. ضمنا کروب مدعی است 300 میلیون تومانی که از شهرام خان شیتیل گرفته بوده را نیز صرف کارهایی مثل نذری ماه رمضان کرده است!
بهدنبال ناکامی جریان فتنه از ایجاد تنش و نارضایتی در جامعه بهویژه در مقطع شروع اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها، اتاق فکر این جریان متشکل از چند تن از اعضای ارشد احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین و دو تن از نمایندگان کاندیداهای شکستخورده انتخابات 88، در جلسهای اضطراری علت این ناکامی و آرامش موجود در جامعه و مردم را مورد بحث و بررسی قرار دادند.
حبیب ترکاشوند | در آستانه خروش مقدس مردم ایران در 9 دی و زنده شدن حوادث دلخراش عاشورای سال گذشته که عدهای با نام جنبش سبز بدترین اهانتها را به مقدسترین باورهای دینی تشیع یعنی قیام اباعبدالله الحسین(ع) و دستههای عزاداری سالار شهیدان روا داشتند و در حالی که همه جا صحبت بر سر لزوم محاکمه سران فتنه در هر رنگ و لباسی است، برخی نمایندگان اقلیت مجلس یکشنبه شب به دیدار سیدمحمد خاتمی از اضلاع اصلی «فتنه عمیق» رفته تا ضمن ارائه گزارش عملکرد خود در مجلس پای سخنرانی وی بنشینند.
اگر از این ارائه گزارش بگذریم مواضع خاتمی در این جلسه است که خود و جناح اصلاحات را در جایگاه مطالبهگر قرار داده و برای حضور این جناح در انتخابات آتی شرط قرار داده است.
مشخصات مجلس برآمده از اراده مردم از دید خاتمی
رئیس دولت اصلاحات در این دیدار با بیان اینکه مجلس برآمده از اراده آزاد و تصمیم واقعی مردم میتواند جلوی دیکتاتوریها و انحرافات و بسیاری از مشکلات و کجرویها را بگیرد، به خاطرهای از مجلس ششم اشاره کرد که نمایندگان خواستار نظارت بر زیرمجموعههای رهبری بودند که با موافقت رهبری نظام مواجه شد و نتیجهگیری کرده که حوزه تحقیق و تفحص مجلس بر همه ارکان است. اما وی ظاهراً فراموش کرده است که مجلس ششم مورد ادعای خاتمی، حتی یک مورد تحقیق و تفحص از دولت همفکر خود را به سرانجام نرساند و تنها دغدغه آنان حمله به نهادهای انقلابی و بقیه دستگاهها عملاً به فراموشی سپرده شده بودند.
خاتمی در ادامه میافزاید:«اگر ما بر برگزاری انتخابات سالم و آزاد تأکید میکنیم، در درجه اول برای این است که مجلسی نیرومند و برآمده از تمامی سلایق و تفکرات همه مردم ایجاد شود و از سوی دیگر مجلسی نیرومند تشکیل شود که در راس امور بوده و بر تمامی دستگاهها و ارکان نظارت داشته باشد.» احتمالاً شاهد مثال خاتمی از مجلس نیرومند، مجلس اصلاحات است که دغدغه اصلیاش کنوانسیون زنان، لابی با دشمنان نظام و انقلاب و دیدارهای مخفیانه با آنان برای ایجاد رابطه و تعریف جرم سیاسی بود و تنها موردی که در دغدغههای آنان یافت نشد معیشت موکلانشان بود.
رتبه 63 بالاترین رتبه حامیان خاتمی در مجلس هشتم
خاتمی در ادامه مدعی میشود که جریان اصلاحات در انتخابات مجلس هشتم از داشتن کاندیدا در بسیاری حوزههای انتخاباتی محروم شده و تنها توانست به جز تهران 104 کاندیدای خود را در معرض رأی و اراده مردم قرار دهد و با آنکه بسیاری از چهرههای اصلاحطلبان حذف شدند، بیش از نیمی از کاندیداهای تأیید شده اصلاحطلبان به مجلس راه یافتند. » این ادعای خاتمی در حالی است که در قریب به اتفاق حوزههای رایگیری کاندیداهای اصلاحطلب حضور داشتند و در تهران نیز که آقای خاتمی آن را فاکتور میگیرد با آنکه سیاسیترین آرای مجلس را همیشه در تهران شاهدیم، بهرغم تبلیغات میلیاردی اصلاحطلبان و حضور با تابلوی خاتمی، بالاترین گزینه آنان یعنی مجید انصاری تنها توانست رأی 63 را کسب کند و از رفتن به مجلس باز بماند. این در حالی است که اکثریت لیست پیشنهادی، سوابق وزارتی در کارنامه خود داشتند.
آقای خاتمی! شورای شهر دوم نیز نظارت داشت؟
خاتمی در ادامه میآورد که بهرغم محدودیتهای بسیار گفتند که اصلاحطلبان جایگاهی در میان مردم ندارند و ما میگوییم اگر 290 کاندیدای ما در حوزههای انتخابیه را تأیید صلاحیت میکردید، امروز جریان اصلاحات جریان غالب مجلس هشتم نبود؟ این ادعا در صورتی است که در شورای دوم شهر با آنکه عملا نظارت را کنار گذاشتند و حتی امثال نهضت آزادیها نیز رسما در معرض انتخاب مردم تهران قرار گرفتند نورچشمیهای خاتمی همانند تاج زاده نیز نتوانستند حتی یک کرسی شورا را کسب کنند. رئیس دولت اصلاحات در ادامه تأکید میکند منظور از انتخابات ناسالم فقط امکان وقوع تقلب در رایگیری نیست، بلکه تأکید ما بر انتخابات سالم، حفظ سلامت در تمامی مراحل انتخابات از مقدمات تا نحوه تشخیص صلاحیتها، حقوق کاندیداها در نظارت بر صندوقها و روند رایگیری و شمارش آرا است.
چه کسی انتخابات سالم را بر نمیتابد؟
در پاسخ وی باید از او پرسید که چه کسی انتخابات سالم را بر نمیتابد؟ آیا زمان تبلیغات رسمی را رعایت کردید؟ آیا شما، موسوی و کروبی حدود 4 ماه تمام بدترین تهمتهای ممکن را به دولت مستقر وارد نکردید؟ آیا موسوی مورد حمایت شما بر سر صندوقها ناظر نداشت؟ آیا ناظرانش بر روند شمارش آرا نظارت نداشتند؟ در انتخابات سال 84 آیا تمامی امکانات برای جلوگیری از رأی اصولگرایان به میدان نیامد؟ آیا شخص خاتمی از خطر فاشیسم برای مردم نگفت که شاید مردم بترسند و به کاندیدای مورد حمایت خاتمی رأی دهند ؟ آیا باز میگویید مردم با شما هستند؟
برای حضور در انتخابات شرط داریم!
خاتمی در ادامه سخنانش برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات مجلس سه شرط میگذارد و آن را کف خواست اصلاحطلبان میشمرد. اولین شرط وی آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروهها است. معلوم نیست آقای خاتمی که تکیهکلامش قانونگرایی و اجرای قانون است چگونه انتظار دارد متهمان اصلی اغتشاشات و رابطان دشمنان انقلاب در حوادث گذشته بدون محاکمه آزاد شوند؟ و احزاب ساختارشکن که دغدغه اصلیشان براندازی نظام است و تمام فعالیت خود را روی این محور متمرکز کردهاند باید اجازه فعالیت داشته باشند؟
دومین شرط خاتمی پایبندی همگان بخصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همهجانبه آن است. معلوم نیست منظور این افراد از قانون اساسی چیست ؟ آیا غیر ازاین است که روح قانون اساسی جمهوریت و اسلامیت نظام است که ولایت فقیه شاخصه اصلی اسلامیت آن شناخته میشود؟ حامیان موسوی و خاتمی برچهره جمهوریت نظام با اردوکشی خیابانی چنگ زدند و در روز عاشورای سال گذشته بر اسلامیت آن.
انتخاباتی آزاد است که اصلاحطلبان برنده آن باشند!
سومین شرط خاتمی فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد است. احتمالاً منظور آقای خاتمی از این ساز و کار این است که بایستی خروجی صندوقهای رأی اصلاحطلبان باشند و در غیر این صورت انتخابات ناسالم و غیر رقابتی است.
با اینکه این نظام است که بایستی برای اصل بازگشت این افراد به دامن نظام تصمیم بگیرد و حداقل زمینه این بازگشت عذرخواهی آنان از مردم و نظام، بهدلیل اتهام بزرگی است که به نظام وارد ساختند و فتنه عمیق را پایهگذاری کردند اما نکته طنز اینجاست که وی برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات شرط میگذارد که باید آن را «دنیای وارونه» نامید. خاتمی در ادامه سینه برای مراجع چاک زده و از اهانت به آنان اظهار نگرانی کرده است اما ظاهرا فراموش شده که روزنامههای دولت اصلاحات هرروز دهها اهانت به مراجع معظم وارد میکردند ودولت نیز به بهانه آزادی بیان به راحتی از کنار آن میگذشت. در نهایت نیز از این نشریات حمایت دوچندان صورت میگرفت.
خاتمی در ادامه سخنان خود به طرح هدفمندی یارانهها اشاره کرده و با حمایت از اصل این طرح، عدم اجرای آن را در دولت خود به گردن مجلس هفتم انداخته است و گفته که «مجلس ششم در قالب برنامه چهارم این موضوع را تصویب کرد اما مجلس هفتم با اجرای آن مخالفت کرد.» اما اعتراف نمیکند که دولت و مجلس اصلاحات اولویت اول خود را توسعه سیاسی عنوان کرده بودند و مسائلی چون معیشت مردم در ردیف آخر اولویتهای آنان بود.
خاتمی تقصیر را به گردن مجلس هفتم انداخت
برای نخستین بار ناگفته هایی از دیدار نمایندگان ستادهای نامزدهای انتخابات دهم با رهبر معظم انقلاب
«چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات و آغاز درگیری های خیابانی توسط جریان کودتا، دفتر رهبر معظم انقلاب با دعوت نمایندگان هر یک از ستادهای انتخاباتی کاندیداها دیداری را با رهبر معظم انقلاب ترتیب دادند. آنچه در دیدار مقام معظم رهبری با اعضای ستادها در یکی از حساسترین لحظات تاریخ این ملت گذشت، بی تردید رمز عبور این ملت از گردنه های خطیر در این بیست سال زعامت مقام معظم رهبری بوده است. بخشهایی از این جلسه را در ویژه نامه رمز عبور روزنامه ایران نوشته بودم و اکنون گزارش قسمت دوم این جلسه را که سراسر حماسه و نمایانگر شجاعت بی نظیر و عدالت بی همتای رهبری عزیز است و از چشمان همگان پوشیده مانده در اختیار هفته نامه 9 دی قرار می دهم.
در این مدت عزیزان زیادی خواستار بیان بخشهای دیگری از این دیدار برای مردم بودند که با گذر از حساسیت های آن زمان و در آستانه یوم الله 9 دی به نظر می رسد که برخی از آنها را می توان گفت.
این جلسه با دعوت رهبری و چند روز بعد از راهپیمایی بزرگ اعتراضی میدان آزادی جریان سبز برگزار شد. برخی با این نگاه آمده بودند که امتیازی نصیبشان خواهد شد...»
آقای الویری بی تابی می کردند و به آقا می گفتند که: آقا 30 ثانیه وقت بدهید. بنده طرح دارم برای حل مسئله. آقا فرمودند که دوربین ها را بیرون ببرید. وقتی دوربین ها کامل خارج شد، آقا فرمودند که: آقای الویری شما 30 ثانیه وقت خواستید، ما کریم هستیم به شما یک دقیقه وقت می دهیم. خنده بر لبان همه نشست ...
آقای الویری شروع کردند و گفتند که از دید ما این انتخابات بایستی ابطال شود . هر گونه تصمیم دیگری به غیر از ابطال، مورد پذیرش مردم قرار نخواهد گرفت . بعد از ابطال انتخابات که کمترین خواسته مردم است ، برای حل مسائل و قضاوت در مورد ادعاهای طرفین، حضرتعالی شورای حکمیتی شکل دهید تا میان طرفین قضاوت کند، آن وقت هر آنچه آن شورا حکمیت نمود ما هم می پذیریم.
این کار در زمان امام هم سابقه داشته است . مثلاً در ماجرای 14 اسفند در زد و خورد مابین طرفداران بنی صدر و شهید بهشتی، چون یک طرف دعوا شهید بهشتی رئیس دستگاه قضا بودند، امام برای حل مساله شورایی 3 نفره را شکل دادند (نقل این جملات از طرف آقای الویری حدود پنج دقیقه طول کشید) آقای الویری ادامه دادند که با تشکیل این تیم سه نفره مشکل حل شد.
حضرت آقا اجازه داده بود تا آقای الویری پنج دقیقه وقت مقررشان را صحبت کنند، بلافاصله بعد از این جمله آقای الویری که مشکل حل شد فرمودند: و مشکل حل نشد ....
آقای الویری که گویی تمام صحبت های خود را برباد رفته می دید و همچنین تمام وقت خود را، با حالت خاصی با تردید گفت : آقا حل شد .... و حضرت آقا فرمودند: نخیر مشکلی حل نشد و پس از تحقیقات فراوان نتایج مورد پذیرش طرف مقابل قرار نگرفت و آن پرونده حجیمی که آقای اردبیلی با خود به این طرف و آنطرف می برد هیچ گاه به نتیجه خاصی منتج نشد.
آقا فرمودند یک مطلبی را اینجا جا دارد بیان کنم:
برخی از دوستانی که در این جلسه حضور دارند هر گاه به انتخاباتها نزدیک می شویم ، مدام با یک ژست خاصی در شعارهایشان تبلیغ می کنند که اختیارات رهبری در چهارچوب قانون اساسی است و رهبری در چهارچوب قانون اساسی بایست عمل کند و اختیارات فراقانونی و یا حکم حکومتی نداریم.
جناب آقای خاتمی نیز وقتی سال 76 می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند، آمدند پیش بنده و گفتند که بنده عقیده ام این است که رهبری بایست در چهارچوب قانون اساسی عمل کند. بنده به ایشان گفتم بسیار مطلب خوبی است ولی شما جناب آقای خاتمی کسی خواهی بود که در آینده بیشترین تقاضاها را برای استفاده از اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری جهت حل مشکلات کشور خواهید داشت. در طول سالهای ریاست جمهوری، ایشان بارها نامه می زدند که فلان مطلب را تنها شما می توانید حل نمایید و بنده می نوشتم که با توجه به اینکه درخواست شما در چهارچوب قانون اساسی نیست مکتوب بنویسید که موضوع از طریق اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری حل شود و ایشان بارها و بارها چنین مطلبی را مکتوب نمودند.
شما ببینید این اختیارات رهبری در انتخاباتهای مختلف مثل تایید انتخابات مجلس تهران و یا تایید صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری و... تاکنون به نفع چه جریانی بیشتر بکار گرفته شده است. در همین جمع اکثر دوستان در زمان تصدی خود بر پست های مختلف در مواقع بحرانی کشور، همین درخواستها را بصورت مکتوب برای استفاده از اختیارات رهبری داشته اند ولی چرا هر وقت انتخاباتی می شود، مدام تکرار می کنید که حکم حکومتی نداریم و ...
الان هم شما از بنده می خواهید بدون در نظر گرفتن شورای نگهبان و چهارچوب های قانونی، شورایی را فراتر از آنچه در قانون اساسی آمده، جهت حکمیت شکل دهم. نخیر بنده نظرم این است که بر اساس همان چیزی که خودتان مدام در ایام انتخاباتهای مختلف تبلیغ می کنید عمل شود و بایست همه گروهها در چهارچوب قانون عمل نمایند. راه حل مساله رجوع معترضین به شورای نگهبان است و بنده حرکت در چهارچوب قانون را راه حل نهایی می دانم.
کار تمام شده بود. آنچنان قاطعانه درخواست ها و تلاش های آقایان الویری، بهشتی، دانش جعفری مبنی بر ابطال انتخابات و از کار انداختن وجاهت داوری شورای نگهبان در فراز اول سخنان رهبری ( در قسمت غیررسمی) بصورت شفاف و صریح پاسخ داده شده بود که هرگونه فکری مبنی بر فلسفه شکل گیری جلسه بر پایه امتیاز دهی را از بین می برد.
آقای زنگنه دست خود را بالا بردند و اجازه گرفتند که صحبت کنند. آقای زنگنه مطالبی پیرامون عدم بیطرفی شورای نگهبان گفتند و سپس موضوع را به سمت آقای احمدی نژاد کشاندند که ایشان در سخنرانیشان در میدان ولیعصر به ما گفته اند همجنس باز و لیبرال.
حضرت آقا فرمودند: آقای زنگنه حالا چرا شما به خودتان گرفته اید؟ آقای زنگنه اصرار می کردند که احمدی نژاد گفته طرفداران موسوی فلان و فلان هستند. صحبت های زنگنه معطوف به آن قسمت از صحبت های دکتر در رابطه با آمریکا و حکومت های لیبرالی بود که روسای جمهور این کشورهای لیبرالی، از هر طریقی ولو شعارها و امتیازهایی برای همجنس بازان، به دنبال رای آوری هستند. واقعاً من هم تعجب کردم که چرا ایشان به خودشان گرفته اند. اصل صحبت آقای زنگنه این بود که تقلب شده و بایست انتخابات ابطال شود.
حضرت آقا صحبت های جناب زنگنه را تمام کردند و فرمودند: آقای زنگنه شما نوعاً آدم احساساتی هستید و همواره در موضع گیری ها و بیان مطالبتان، احساستان بر منطق و عقل می چربد، این خوب نیست. الان هم من این صحبت های شما را می گذارم روی احساسی بودنتان.
فضا خیلی سنگین شده بود و آقای زنگنه را نگاه کردم آن حالت سفت و محکم اولیه نشستن خود را از دست داده بود و روی صندلی دراز کشیده بود گویی بدنش توان نشستن نداشت. آقا فرمودند: بارها شده که شما مطلبی را با حرارت گفته اید و سپس با اشک نزد بنده آن مطلب را پس گرفته اید.
آقا فرمودند: یک مطلبی هم راجع به ابطال انتخابات بگویم که دیگر هیچ وقت چنین مطلبی را تکرار نکنید. اگر امروز تمام دنیا نیز روبرویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات باید ابطال شود، بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت. ابطال انتخابات تودهنی به مردم است و بنده به هیچ عنوان از حقوق مردم کوتاه نخواهم آمد. در همین انتخابات سال 76 وقتی جناب آقای خاتمی رای آوردند خیلی ها اعتراض داشتند و به دنبال ابطال انتخابات بودند. گروهی از بزرگانی که شما هم می شناسید پیش بنده آمدند و تقاضای ابطال انتخابات را کردند و مدام هم اصرار می کردند. بنده آن زمان آن چنان تشری به این ها زدم که دیگر از آن زمان تاکنون دلشان با بنده صاف نشده، (بعد با شوخی و تبسمی آرام فرمودند) البته امیدوارم این جلسه باعث نشود که شما هم مثل آن عزیزان شوید. اگر هم اعتراضی راجع به انتخابات دارید بروید در مجاری قانونی درنظرگرفته شده در قانون اساسی پیگیری نمایید. ایشان ادامه دادند: البته یک چیزی را هم بگویم که شما که کار اجرایی انتخابات انجام داده اید، می دانید که احتمال تقلب در انتخابات نیم درصد هم نیست. حالا یک زمانی صحبت بر سر 100 هزار رای بود احتمال می دادیم. اگر 200 هزار رأی بود، 300 هزار رأی بود می پذیرفتیم. الان صحبت نه بر سر یک میلیون یا دو میلیون رأی که اختلاف 11 میلیون رأی است. مگر می شود پذیرفت. البته اشکال ندارد شورای نگهبان ترتیبی اتخاذ نماید تا با حضور نمایندگان کاندیداها آن صندوق هایی که اعتراض دارند بازشماری شود. هر چند که بنده مطمئن هستم تغییری در آراء بوجود نخواهد آمد.
آقای آخوندی که باجناق آقای ناطق نوری و نماینده ستاد موسوی در هیآت نظارت شورای نگهبان بودند، دست خود را بالا بردند. داشتند شروع به صحبت می کردند که آقا فرمودند: خودتان را معرفی کنید؟ با تعجب گفتند که آخوندی هستم، عضو ستاد موسوی. آقا فرمودند: «بله مواضعتان را اخیراً در روزنامه ها دیده ام.» اهل دلی می گفت که حکمت این برخورد آقا شاید این بوده که ایشان جناب آقای آخوندی جدید را با مواضع جدیدش نمی شناختند و احتیاج داشتند ایشان خودشان را درست با همین عنوان جدید معرفی کنند.
آقای آخوندی گفتند که آقا بنده در انتخابات سال 76 وقتی آمار آراء تا حدودی مشخص شد نشستم و بیانیه ای را آماده نمودم و به آقای ناطق گفتم انتخابات را به آقای خاتمی تبریک بگوییم. آقا این را می دانیم که در یک جامعه مترقی بایست کسی که شکست می خورد شکست را بپذیرد و همچنین می دانیم که هر چقدر آراء این انتخابات که در داخل صندوق ها ریخته شده و بازشماری شود باز هم تغییری بوجود نمی آید و قبول داریم که مردم این آراء را در صندوق ها ریخته اند (تا بدینجا آقای آخوندی دو اعتراف بزرگ را انجام داده بود) اما اعتراض ما به این است که با بداخلاقی کاری کرده اند که مردم به اشتباه افتادند. کلیت بحث این بود که چرا احمدی نژاد طوری عرصه را طراحی نمود که رای به موسوی معادل رای به هاشمی شد و افکار عمومی را احمدی نژاد طوری هدایت کرد که گویی هر کس به موسوی رأی بدهد، انگار به هاشمی رای داده است و ... این یعنی تقلب در انتخابات.
آقای دکتر زارعی که با آقای آخوندی در شورای نگهبان به عنوان نمایندگان کاندیداها حضور داشت، با عصبانیت زیر لب می گفت پس چه کسی بود که دائم بدون اینکه نتیجه ای معلوم شده باشد از همان لحظات اولیه آغاز انتخابات با بیرون تماس می گرفت و دائم آمارهای دروغ به بیرون می داد که تعداد آراء فلان مقدار شده است. آقای زارعی که حسابی از دست آخوندی شاکی بود، دستشان را مدام بالا می بردند. آقا نگاهی به آقای زارعی کردند و فرمودند که دیگر خسته شده اند. تا چنین گفتند آقای زارعی دستشان را پایین آوردند و آقا والسلامی گفتند و جلسه چند ساعته به پایان رسید.
به غیر از چند نفر که بدون خداحافظی رفتند، همه به گرد رهبری حلقه زدند. خانم کروبی جلو آمدند و با آقا احوالپرسی کردند و گفتند: آقا نمی شود این هایی که دستگیر شده اند را آزاد نمایید؟ آقا فرمودند: خانم کروبی بنده در این فیلم های تبلیغاتی آقای کروبی می دیدم که ایشان مدام افتخار می کنند به اینکه مجرمین را از زندان آزاد کرده اند. (اشاره به ژست تبلیغاتی کروبی مبنی بر توانمندیش در نظام مبنی بر رایزنی و چانه زنی برای آزاد نمودن زندانیان به تعبیر خودش سیاسی) به ایشان بگویید که این افتخار نیست که کسی مجرمی را آزاد نماید. خانم کروبی گفتند آخر در بین این ها خانواده شهید هست. در حالی که همه به دقت به صحبت های آقا گوش می دادند، آقا فرمودند : خانم کروبی شما که بهتر می دانید خانواده شهید بودن، آخوند بودن، آخوندزاده بودن که مصونیت نمی آورد. حرف من این است که نباید مجرمی را بدون دلیل آزاد نمود و نه باید کسی را بدون جرم زندان نمود. هر دو کار غلط است.
گویا آقای منتجب نیا بودند که در آن فضا خواستند مطلب دستگیری ابطحی را طرح کنند. ایشان گفتند که آیا شما در جریان هستید که امروز آقای ابطحی را گرفته اند؟ آقا در میان حلقه همه آن بزرگواران فقط رضایت خدا را می دیدند نه رضایت خلق او را . آقا فرمودند: بنده در جریان دستگیری ایشان نیستم، در این امور دخالت هم نمی کنم. به دستگاه ها هم گفته ام که خودشان حسب تکلیفشان به وظایف ذاتی خود عمل کنند. همه دیدند که مواضع آقا خیلی سفت و محکم است و جای هیچ گونه باج خواهی و یا وساطت طلبی از نائب مهدی و عدالت پیشه ای علوی وجود ندارد.
آقا از حلقه بزرگان سابق، خارج شدند که آقای طلایی نیک نزدیک به خروجی در جلو رفتند و به آقا گفتند: آقا در این مدت به بزرگان خیلی توهین شد و شخصیت بزرگان نظام در تلویزیون مستقیماً تخریب شد و ..... شما نظرتان چیست؟ آقا در حالیکه داشتند خارج می شدند گفتند: بله، بنده هم مانند همه مردم از تلویزیون برنامه های انتخاباتی را می دیدم. واقعاً وقتی می دیدم درست جلوی دید مردم به رئیس جمهور قانونی کشور مدام می گویند دروغ گو، دروغ گو! دلم می شکست.
و این آخرین تلاش بزرگان سابق، برای حتی شنیدن جمله ای کوتاه برای نقل قول در بیرون از جلسه و یا حتی یافتن مستمسکی کوچک از سخنان حضرت آقا مبنی بر درستی کارهایشان بود. کارهایی که بهایش خون های جوانان و مردم بی گناه و به خیابان کشاندن و به آشوب کشاندن سرزمین ولی عصر در برابر انظار دنیا و تبدیل بهترین فرصت نظام در تاریخ انقلاب به صحنه ای زننده و هتک حرمت خون شهدا بود.
جمله مرد خاکستری فتنه که نقل کرده بود: (آقای) خامنه ای از اغتشاش می ترسد و اگر بتوانیم مردم را یک ماه در خیابان نگه داریم قطعا عقب نشینی خواهد کرد. را حتماً به یاد دارید همین جمله به خوبی گواه است که سران فتنه نه تنها مردم ایران که رهبری این نظام را هم نشناخته بودند.
حضرت آقا به آن جلسه نیامده بود تا با دوستان و آشنایان قدیمی خودشان به رسم آنچه از سیاست بازی و رفاقت آموخته بودند، سخن بگوید و نیامده بود تا با دوستان و آشنایان قدیمی خودش که بواسطه حضور مردم در خیابانها احساس قدرت می کردند، با معامله و عقب نشینی جلب محبت نماید.
آقا آمده بود برای آخرین بار با دوستان و همسنگران و آشنایان قدیمی خودش در داخل و خارج جلسه اتمام حجت کنند. بله، امام ما برای اتمام حجت با همه آشنایان قدیمی خود جلسه آمده بود...
سید علی حسینی خامنه ای همچون خمینی (ره) به هیچ کس باج نمی دهد.
نوشتم دیروز که جز “9 دی” عمری به تلویح گذشت. نهمین روز دی ماه سال هشتاد و اشک از حنجره مان به صراحت فریاد زدیم. اگر 22 بهمن 57 روز پیروزی جمهوری اسلامی بود اما 9دی 88 روز مهمتری است. از آنرو که معلوم آمد در این روز انقلاب اسلامی شکست ناپذیر است. 22 بهمن مظهر ولایت پذیری ما نشانه سلم ما بود و 9 دی آینه برائت ما از سران کفر و فتنه و نفاق و نشانه حرب ما با غریبه ها بود که شعار خود را از حلقوم بریده ها سر می داد. اوباما با ما غریبه است و اصحاب فتنه از ما از امام از انقلاب اسلامی بریده اند. از ولایت فقیه بریده اند. ما هم از ایشان بریده ایم. بیزاریم ما از سران فتنه. حال ما از مهندس از کروبی از خاتمی بهم می خورد و این وسط خواص بی بصیرت لابد بیمارند که دمی با پزشک خلوت می کنند و آنی هم دست می شوند با میکروب های سیاسی اما 9 دی ما با هر آنکه باید برای همیشه انقلاب اسلامی تصفیه حساب کردیم. ما آبرو باقی نگذاشتیم در 9 دی برای کسانی که به جای اعتکاف در شعاع نور ماه، پرسه در مه می زنند که 22بهمن 57اگر روز پیروزی انقلاب اسلامی بر طاغوت بود، 9دی 88روز مهمتری است. آن را می نویسم “بود” اما این را می نویسم “است” چرا که از این پس هر روز برای ما 9دی است. 9دی 88جمهوری اسلامی انقلابی بر جمهوری اسلامی قلابی برای همیشه به پیروزی رسید. جمهوری اسلامی که در راس آن ولایت فقیه نباشد، عینا نظام طاغوت است. ما به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد اما فقط به شرط ولایت فقیه رای “آری” دادیم. اگر12بهمن 57به خمینی و با حضور تاریخی خود از فرودگاه تا بهشت زهرا “آری” گفتیم و اگر 14 خرداد 68بیعت کردیم با خامنه ای، در 9دی 88“نه” گفتیم به دشمنان مشترک خمینی و خامنه ای. با این همه 9دی 88ریشه در 22بهمن 57دارد، همچنان که “لا اله” ما ریشه در “الا الله” دارد. “لا” گفتن ما به ابلیس، به “نعم” گفتن ما برمی گردد به خدا اما سوگند به همین خدا تا جمرات سه گانه کفر و نفاق و فتنه را “رمی” نکنی، نمی توانی طواف کنی کعبه ولایت را. پس نه فقط نماز بی ولایت بی نمازی است که نماز بی برائت هم بی نمازی است که حب علی بی بغض معاویه بی فایده است و فقط به کار خلسه دراویش می آید. نظامی که بعد از 22بهمن 57سر کار آمد جمهوری اسلامی بود اما بعد از 30 سال شجره طیبه جمهوری اسلامی نیاز مبرم به هرس داشت. 9دی 88فرزندان انقلاب اسلامی بریدند تک و توک شاخ و برگ های زائد این درخت را. 9دی 88روز حجامت جمهوری اسلامی بود و همچون 22بهمن 57در زمستان، بهاران آمد. بهار فصل حجامت است. خون آلوده، میکروب سیاسی و گلبول های خاکستری صفت که یکی به نعل و یکی به میخ می زنند، تصفیه شدند از خون سرخ انقلاب اسلامی. اگر 9دی 88شاه از این کشور رفت، 9دی 88آبروی شب پرستانی رفت که با حضرت ماه دشمنی کردند. ورشکسته کردیم ما آنان که باید.22? بهمن 57 روز بعثت دوباره محمد بود؛ روز برانگیخته شدن خمینی و 9 دی 88 روز تثبیت ولایت مستمر “علی” بود. روز “نه” گفتن به دشمنان سیدعلی. ما در 14 خرداد 68 با خامنه ای بیعت کردیم اما 9 دی اعلام برائت کردیم از دشمنان خامنه ای9دی دیر اتفاق افتاد اما دیر یا زود باید اتفاق می افتاد. 9 دی حرف حساب ما این بود؛ تا ظهور بقیه الله، جز جانشین روح الله؛ حضرت ماه علمداری برای انقلاب اسلامی متصور نیست. 22 بهمن57? و 9 دی 88، 2روی یک سکه اند. حالیا! جمع 22 و 57می شود 79و جمع 9و 88می شود 97و مگر 97را از آن طرف بخوانی 79نمی شود؟! حالیا! باری پیش از این گفته بودم: “خا” و “میم” و “یا” “نون” و “یا” در خمینی و خامنه ای مشترک است. یعنی من هر وقت می نویسم خامنه ای، در دل خود خمینی هم دارد اما خامنه ای یک “الف” یک “ها” از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود “آه”… و ما در یوم الله ? دی ?? حرف حساب مان این بود: اجازه نمی دهیم آه حضرت ماه گره بخورد به سینه چاه. ما اگر بودیم “علی” تنها نمی ماند. ما اگر بودیم سر شمر را می بردیم. ما یک ملت مالک اشتریم. فرزندان عباس. ما اختیار نفس مان زودتر از جناب مختار دست مان است. ما قبل از آنکه 200کلاهک هسته ای اسرائیل و 2500ماهواره جاسوسی آمریکا بخواهند غلطی کنند، قبل از آنکه شیاطین کفر و نفاق و فتنه بخواهند غلطی کنند، مختار نفس خود شدیم. ما از “این عمار” توبه کردیم و مختار از “راس الحسین” و “کف العباس”. ما از قوم حجاز بهتریم، که خمینی گفت و از بسیجیان نسل قبل هم بالاتریم و اگر امری پیش آید و کربلایی در کار باشد، از ایشان پر شورتریم که خامنه ای گفت. خامنه ای برای ما با یک تفاوت اساسی خمینی دیگر است که ما اجازه نمی دهیم به این یکی امام هم جام زهر بدهند که ما در 9دی 88قطعنامه ای نپذیرفتیم. آنان که پرسه در مه می زدند، بی خود پادرمیانی می کردند. اینجا افغانستان نیست که لویی جرگه بخواهد. ما اینجا وصیت نامه شهدا را داریم و بر اساس همین قانون اساسی اعلام می کنیم که دوره جام زهر گذشت که تاریخ را برای “عبرت” می خوانند و نه برای “تکرار”. ما نهج البلاغه را می خوانیم که سیدعلی را تنها نگذاریم. 22بهمن 57روز پیروزی قرآن بود و 9دی 88روز فتح نهج البلاغه. 9دی 88فتح الفتوح بسیجیان خامنه ای است. 9دی 88عاشورای فارسی است و خیابان انقلاب اسلامی بین الحرمین ماست که یک سویش به میدان امام حسین ختم می شود و دیگر سویش به میدان آزادگی. 9دی، عاشورا به تاریخ هجری شمسی است و ماه و خورشید در این روز فقط و فقط در آسمان می درخشند، نه بر روی نیزه. ما در 9دی 88کاری مهمتر از پدران مان کردیم در 22بهمن 57که ما بر مسجد ضرار پیروز شدیم، نه بر میخانه قمار. ما در 9دی 88کاری مهمتر از پدران مان کردیم در والفجر 8که شهدا اگر از عرض وحشی اروند که روزی 2بار جزر و مد داشت، رد شدند، ما از عرض و طول سایت هایی رد شدیم که آنی 2بار آپ می شدند. ما در 9دی 88کاری مهمتر از پدران مان کردیم در کربلای 8که طرف حساب مان بعثی ها نبودند، بعضی ها بودند که با امام و این اواخر با “آقا” زیاد عکس داشتند که فتنه پیچیده بود ولی نه اندازه بصیرت ما. ما در 9دی 88کاری مهمتر از پدران مان کردیم در مرصاد که در مقایسه با منافقین فعلی صد رحمت (نکته گیران “لعنت” بخوانند!) بر مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی، که مثل نامرد به براندازی نظام فکر کنی، هزار بار شرف دارد که به جمهوری اسلامی قلابی بیاندیشی. جمهوری اسلامی قلابی یعنی همان که “آقا” گفت؛ کاریکاتوری از انقلاب اسلامی. آقای موسوی! این بار به جای نقاشی، داشتی کاریکاتور می کشیدی و ما در 9دی قلم ناپاکت را زدیم شکستیم. اگر مردی، حالا برو بکش! الان وقت کشیدن است! ما به تو اجازه نمی دهیم کاریکاتور بکشی، می خواهی بکشی، همان به که چون بختیار!… و من چنان با کلماتم تو را محاکمه می کنم که اصلا نیازی به قوه قضاییه نباشد. تو نخست وزیر امام نیستی، که نخست وزیر را رئیس جمهور تعیین می کند که رئیس جمهور هم فرد دیگری مد نظرش بود. گذشت آن دوران که مثلث جام زهر با فشار تلخ کند کام امام مسلمین را. آقای خاتمی! خجالت نکشیدی “الله اکبر” را جورج سوروس بر دهانت گذاشت؟! یادت هست آخرین سال رئیس جمهوری ات گفتی؛ از اردوگاه اصلاح طلبان صدای پای دشمن می شنوم؟! آهای سران فتنه! ما در فتنه 88از حلقوم شما صدای دشمن می شنیدیم. اف بر شما و بروید دعا کنید به خامنه ای، که اگر نبود که امر نکرده ما را، ما را با شما معامله دیگری بود. از دیگر سران فتنه همین جناب اندیشمند فارین پالیسی است. شیخ بیسواد! سروش با یک من سیریش به ملاصدرا نمی چسبد، بی خود تف مالی نکن! از همین حالا نوبل مال تو! سروش هیهات که ملاصدرای زمان باشد اما تو شک نکن که ملانصرالدین عصر مایی! مجموعه ای از اظهار کرامات تو با مزه ترین لطائف روزگار ماست. کاش کسی تدوین کند این کتاب را. پرفروش ترین کتاب سال می شود! از 4نفر پنجم شدِی، به چه چیزی اعتراض داری؟ به جای نظام به آرای باطله تهمت تعرض بزن! تقصیر ما نبود. اصلا به ما چه که اگر میزان نه رای مردم، که رای اعضای حزب اعتماد ملی هم بود، باز تو رئیس جمهور نمی شدی؟ فقط شاید از آرای باطله کمی بیشتر می شدی! هر کسی در این مملکت ادای اوباما را دربیاورد و شعار “تغییر” دهد، مشمول “قاعده تغییر در نظام آفرینش” می شود و از ملت سیلی محکم می خورد و در 9دی، ملت سرخ کرد صورت سران فتنه را. چه کنیم که مصلحت و یا هر چه، به رسانه محترم ملی (چه با ملاحظه شده ام من!) اجازه نداد همه شعارهای ما از صدا و سیما پخش شود. رسانه ملی فقط سیمای ما را در 9دی نشان داد. صدای ما را درست پخش نکرد. بگذریم که لنز دوربین هم نتوانست درست نشان دهد سیمای عاشورایی ما کفن پوشان را. ما از رسانه ملی سیمای خود را کمی تا قسمتی دیدیم اما صدای خود را نشنیدیم. “لعن علی عدوک یاعلی” را خیلی از شعارهای خود را نشنیدیم. اگر صدای ما هم اندازه بازی رئال مادرید و بارسلونا برای بعضی ها مهم بود، اگر صدای ما هم “زنده” پخش می شد، حتی اگر با تاخیر اما رسا پخش می شد و اگر سانسور نمی شد، موسوی غلط می کرد باز هم بیانیه دهد. این است اوج مظلومیت ما اوج محجوب بودن ما. این است درد ما که چقدر مظلوم است یوم الله ما. چه مظلوم و مقتدر و متواضع و مغرور و خاکی و باشکوه است این ? دی… گفت: “ما زخم خوردگان تیره ترین و سردترین و بلندترین شب های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم”… 9دی شعاع فجر ما بود. در 22بهمن 57سخن از “تراکم جمعیت” استقبال کنندگان از امام بود ولی در یوم الله 9دی 88سخن باید از “جمعیت متراکم” فرزندان روح الله گفت که در خیابان انقلاب اسلامی، خیابان کارگر، میدان امام حسین، میدان ولیعصر، خیابان آزادی، میدان فردوسی، جای سوزن انداز نبود. بلیزر حامل امام اگر آنجا بود، اصلا تکان نمی خورد. 22بهمن 57اگر “راه پیمایی” بود، 9دی 88اما “ماه پیمایی” بود… اگر بگویم 9دی راه پیمایی نبود و ماه پیمایی بود، لرزه بر اندام کدام قانون انداخته ام؟… 9دی ماه پیمایی بود، که به عشق حضرت ماه، ما آمده بودیم؛ کمی تا قسمتی هم به طمع ساندیس… آری؛ “من اعتراف می کنم و افتخار می کنم که حکومت به ما ساندیس داد و من چون روزه بودم “نی” اش را نگه داشتم تا در روضه علی اصغر در آن بدمم؛ بشنو از نی. من نی ام را درون ساندیس نکردم، فرو کردم در چشم رئیس جمهور آمریکا و از حرمله انتقام گرفتم. ساندیس من آب سیب بود. دادم به رباب تا طفل 6ماهه اش را سیراب کند. رئیس جمهور آمریکا با ما نیست. او با ما نیست. با سران فتنه است. با آن بیسواد که مردم گفتند “عامل دست موساد”. خانم کلینتون! ساندیس جمهوری اسلامی الکل ندارد که 100دلار آب بخورد؛ از شیر مادر حلال تر است. 150تومان است (نمی دانم بعد از طرح هدفمندی، قیمت ساندیس مشمول اصل تغییر در نظام آفرینش شده یا نه؟!) که مش رجب 10تایش را می فروشد هزار تومان. سران فتنه کوکاکولا می خورند که گازش اشک آور است و اشک کودکان فلسطینی را در می آورد. نتانیاهو با سران فتنه است، فتحی شقاقی شهید با ما. علی عبدالله صالح (گاهی که متن “من مستاجر نیستم، خانه ام بیت رهبری است” را می خوانم، فکر می کنم که این مردک چه بی ربط است با اسمی که دارد؛ نه “علی” است، نه “عبدالله” و نه “صالح”… کدام صالح، کدام صلح، کدام اصلاح طلب؟…) با سران فتنه است، حسن نصرالله با ماست. چشم اسرائیل کور! حکومت به ما تی تاپ هم داد…
قطعه 26
نوشتم دیروز که جز “9 دی” عمری به تلویح گذشت. نهمین روز دی ماه سال هشتاد و اشک از حنجره مان به صراحت فریاد زدیم. اگر ?? بهمن ?? روز پیروزی جمهوری اسلامی بود اما ? دی ?? روز مهمتری است. از آنرو که معلوم آمد در این روز انقلاب اسلامی شکست ناپذیر است. ?? بهمن مظهر ولایت پذیری ما نشانه سلم ما بود و ? دی آینه برائت ما از سران کفر و فتنه و نفاق و نشانه حرب ما با غریبه ها بود که شعار خود را از حلقوم بریده ها سر می داد. اوباما با ما غریبه است و اصحاب فتنه از ما از امام از انقلاب اسلامی بریده اند. از ولایت فقیه بریده اند. ما هم از ایشان بریده ایم. بیزاریم ما از سران فتنه. حال ما از مهندس از کروبی از خاتمی بهم می خورد و این وسط خواص بی بصیرت لابد بیمارند که دمی با پزشک خلوت می کنند و آنی هم دست می شوند با میکروب های سیاسی اما ? دی ما با هر آنکه باید برای همیشه انقلاب اسلامی تصفیه حساب کردیم. ما آبرو باقی نگذاشتیم در ? دی برای کسانی که به جای اعتکاف در شعاع نور ماه، پرسه در مه می زنند که ?? بهمن ?? اگر روز پیروزی انقلاب اسلامی بر طاغوت بود، ? دی ?? روز مهمتری است. آن را می نویسم “بود” اما این را می نویسم “است” چرا که از این پس هر روز برای ما ? دی است. ? دی ?? جمهوری اسلامی انقلابی بر جمهوری اسلامی قلابی برای همیشه به پیروزی رسید. جمهوری اسلامی که در راس آن ولایت فقیه نباشد، عینا نظام طاغوت است. ما به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد اما فقط به شرط ولایت فقیه رای “آری” دادیم. اگر ?? بهمن ?? به خمینی و با حضور تاریخی خود از فرودگاه تا بهشت زهرا “آری” گفتیم و اگر ?? خرداد ?? بیعت کردیم با خامنه ای، در ? دی ?? “نه” گفتیم به دشمنان مشترک خمینی و خامنه ای. با این همه ? دی ?? ریشه در ?? بهمن ?? دارد، همچنان که “لا اله” ما ریشه در “الا الله” دارد. “لا” گفتن ما به ابلیس، به “نعم” گفتن ما برمی گردد به خدا اما سوگند به همین خدا تا جمرات سه گانه کفر و نفاق و فتنه را “رمی” نکنی، نمی توانی طواف کنی کعبه ولایت را. پس نه فقط نماز بی ولایت بی نمازی است که نماز بی برائت هم بی نمازی است که حب علی بی بغض معاویه بی فایده است و فقط به کار خلسه دراویش می آید. نظامی که بعد از ?? بهمن ?? سر کار آمد جمهوری اسلامی بود اما بعد از ?? سال شجره طیبه جمهوری اسلامی نیاز مبرم به هرس داشت. ? دی ?? فرزندان انقلاب اسلامی بریدند تک و توک شاخ و برگ های زائد این درخت را. ? دی ?? روز حجامت جمهوری اسلامی بود و همچون ?? بهمن ?? در زمستان، بهاران آمد. بهار فصل حجامت است. خون آلوده، میکروب سیاسی و گلبول های خاکستری صفت که یکی به نعل و یکی به میخ می زنند، تصفیه شدند از خون سرخ انقلاب اسلامی. اگر ?? دی ?? شاه از این کشور رفت، ? دی ?? آبروی شب پرستانی رفت که با حضرت ماه دشمنی کردند. ورشکسته کردیم ما آنان که باید. ?? بهمن ?? روز بعثت دوباره محمد بود؛ روز برانگیخته شدن خمینی و ? دی ?? روز تثبیت ولایت مستمر “علی” بود. روز “نه” گفتن به دشمنان سیدعلی. ما در ?? خرداد ?? با خامنه ای بیعت کردیم اما ? دی اعلام برائت کردیم از دشمنان خامنه ای. ? دی دیر اتفاق افتاد اما دیر یا زود باید اتفاق می افتاد. ? دی حرف حساب ما این بود؛ تا ظهور بقیه الله، جز جانشین روح الله؛ حضرت ماه علمداری برای انقلاب اسلامی متصور نیست. ?? بهمن ?? و ? دی ??، ? روی یک سکه اند. حالیا! جمع ?? و ?? می شود ?? و جمع ? و ?? می شود ?? و مگر ?? را از آن طرف بخوانی ?? نمی شود؟! حالیا! باری پیش از این گفته بودم: “خا” و “میم” و “یا” “نون” و “یا” در خمینی و خامنه ای مشترک است. یعنی من هر وقت می نویسم خامنه ای، در دل خود خمینی هم دارد اما خامنه ای یک “الف” یک “ها” از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود “آه”… و ما در یوم الله ? دی ?? حرف حساب مان این بود: اجازه نمی دهیم آه حضرت ماه گره بخورد به سینه چاه. ما اگر بودیم “علی” تنها نمی ماند. ما اگر بودیم سر شمر را می بردیم. ما یک ملت مالک اشتریم. فرزندان عباس. ما اختیار نفس مان زودتر از جناب مختار دست مان است. ما قبل از آنکه ??? کلاهک هسته ای اسرائیل و ???? ماهواره جاسوسی آمریکا بخواهند غلطی کنند، قبل از آنکه شیاطین کفر و نفاق و فتنه بخواهند غلطی کنند، مختار نفس خود شدیم. ما از “این عمار” توبه کردیم و مختار از “راس الحسین” و “کف العباس”. ما از قوم حجاز بهتریم، که خمینی گفت و از بسیجیان نسل قبل هم بالاتریم و اگر امری پیش آید و کربلایی در کار باشد، از ایشان پر شورتریم که خامنه ای گفت. خامنه ای برای ما با یک تفاوت اساسی خمینی دیگر است که ما اجازه نمی دهیم به این یکی امام هم جام زهر بدهند که ما در ? دی ?? قطعنامه ای نپذیرفتیم. آنان که پرسه در مه می زدند، بی خود پادرمیانی می کردند. اینجا افغانستان نیست که لویی جرگه بخواهد. ما اینجا وصیت نامه شهدا را داریم و بر اساس همین قانون اساسی اعلام می کنیم که دوره جام زهر گذشت که تاریخ را برای “عبرت” می خوانند و نه برای “تکرار”. ما نهج البلاغه را می خوانیم که سیدعلی را تنها نگذاریم. ?? بهمن ?? روز پیروزی قرآن بود و ? دی ?? روز فتح نهج البلاغه. ? دی ?? فتح الفتوح بسیجیان خامنه ای است. ? دی ?? عاشورای فارسی است و خیابان انقلاب اسلامی بین الحرمین ماست که یک سویش به میدان امام حسین ختم می شود و دیگر سویش به میدان آزادگی. ? دی، عاشورا به تاریخ هجری شمسی است و ماه و خورشید در این روز فقط و فقط در آسمان می درخشند، نه بر روی نیزه. ما در ? دی ?? کاری مهمتر از پدران مان کردیم در ?? بهمن ?? که ما بر مسجد ضرار پیروز شدیم، نه بر میخانه قمار. ما در ? دی ?? کاری مهمتر از پدران مان کردیم در والفجر ? که شهدا اگر از عرض وحشی اروند که روزی ? بار جزر و مد داشت، رد شدند، ما از عرض و طول سایت هایی رد شدیم که آنی ? بار آپ می شدند. ما در ? دی ?? کاری مهمتر از پدران مان کردیم در کربلای ? که طرف حساب مان بعثی ها نبودند، بعضی ها بودند که با امام و این اواخر با “آقا” زیاد عکس داشتند که فتنه پیچیده بود ولی نه اندازه بصیرت ما. ما در ? دی ?? کاری مهمتر از پدران مان کردیم در مرصاد که در مقایسه با منافقین فعلی صد رحمت (نکته گیران “لعنت” بخوانند!) بر مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی، که مثل نامرد به براندازی نظام فکر کنی، هزار بار شرف دارد که به جمهوری اسلامی قلابی بیاندیشی. جمهوری اسلامی قلابی یعنی همان که “آقا” گفت؛ کاریکاتوری از انقلاب اسلامی. آقای موسوی! این بار به جای نقاشی، داشتی کاریکاتور می کشیدی و ما در ? دی قلم ناپاکت را زدیم شکستیم. اگر مردی، حالا برو بکش! الان وقت کشیدن است! ما به تو اجازه نمی دهیم کاریکاتور بکشی، می خواهی بکشی، همان به که چون بختیار!… و من چنان با کلماتم تو را محاکمه می کنم که اصلا نیازی به قوه قضاییه نباشد. تو نخست وزیر امام نیستی، که نخست وزیر را رئیس جمهور تعیین می کند که رئیس جمهور هم فرد دیگری مد نظرش بود. گذشت آن دوران که مثلث جام زهر با فشار تلخ کند کام امام مسلمین را. آقای خاتمی! خجالت نکشیدی “الله اکبر” را جورج سوروس بر دهانت گذاشت؟! یادت هست آخرین سال رئیس جمهوری ات گفتی؛ از اردوگاه اصلاح طلبان صدای پای دشمن می شنوم؟! آهای سران فتنه! ما در فتنه ?? از حلقوم شما صدای دشمن می شنیدیم. اف بر شما و بروید دعا کنید به خامنه ای، که اگر نبود که امر نکرده ما را، ما را با شما معامله دیگری بود. از دیگر سران فتنه همین جناب اندیشمند فارین پالیسی است. شیخ بیسواد! سروش با یک من سیریش به ملاصدرا نمی چسبد، بی خود تف مالی نکن! از همین حالا نوبل مال تو! سروش هیهات که ملاصدرای زمان باشد اما تو شک نکن که ملانصرالدین عصر مایی! مجموعه ای از اظهار کرامات تو با مزه ترین لطائف روزگار ماست. کاش کسی تدوین کند این کتاب را. پرفروش ترین کتاب سال می شود! از ? نفر پنجم شدِی، به چه چیزی اعتراض داری؟ به جای نظام به آرای باطله تهمت تعرض بزن! تقصیر ما نبود. اصلا به ما چه که اگر میزان نه رای مردم، که رای اعضای حزب اعتماد ملی هم بود، باز تو رئیس جمهور نمی شدی؟ فقط شاید از آرای باطله کمی بیشتر می شدی! هر کسی در این مملکت ادای اوباما را دربیاورد و شعار “تغییر” دهد، مشمول “قاعده تغییر در نظام آفرینش” می شود و از ملت سیلی محکم می خورد و در ? دی، ملت سرخ کرد صورت سران فتنه را. چه کنیم که مصلحت و یا هر چه، به رسانه محترم ملی (چه با ملاحظه شده ام من!) اجازه نداد همه شعارهای ما از صدا و سیما پخش شود. رسانه ملی فقط سیمای ما را در ? دی نشان داد. صدای ما را درست پخش نکرد. بگذریم که لنز دوربین هم نتوانست درست نشان دهد سیمای عاشورایی ما کفن پوشان را. ما از رسانه ملی سیمای خود را کمی تا قسمتی دیدیم اما صدای خود را نشنیدیم. “لعن علی عدوک یاعلی” را خیلی از شعارهای خود را نشنیدیم. اگر صدای ما هم اندازه بازی رئال مادرید و بارسلونا برای بعضی ها مهم بود، اگر صدای ما هم “زنده” پخش می شد، حتی اگر با تاخیر اما رسا پخش می شد و اگر سانسور نمی شد، موسوی غلط می کرد باز هم بیانیه دهد. این است اوج مظلومیت ما اوج محجوب بودن ما. این است درد ما که چقدر مظلوم است یوم الله ما. چه مظلوم و مقتدر و متواضع و مغرور و خاکی و باشکوه است این ? دی… گفت: “ما زخم خوردگان تیره ترین و سردترین و بلندترین شب های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم”… ? دی شعاع فجر ما بود. در ?? بهمن ?? سخن از “تراکم جمعیت” استقبال کنندگان از امام بود ولی در یوم الله ? دی ?? سخن باید از “جمعیت متراکم” فرزندان روح الله گفت که در خیابان انقلاب اسلامی، خیابان کارگر، میدان امام حسین، میدان ولیعصر، خیابان آزادی، میدان فردوسی، جای سوزن انداز نبود. بلیزر حامل امام اگر آنجا بود، اصلا تکان نمی خورد. ?? بهمن ?? اگر “راه پیمایی” بود، ? دی ?? اما “ماه پیمایی” بود… اگر بگویم ? دی راه پیمایی نبود و ماه پیمایی بود، لرزه بر اندام کدام قانون انداخته ام؟… ? دی ماه پیمایی بود، که به عشق حضرت ماه، ما آمده بودیم؛ کمی تا قسمتی هم به طمع ساندیس… آری؛ “من اعتراف می کنم و افتخار می کنم که حکومت به ما ساندیس داد و من چون روزه بودم “نی” اش را نگه داشتم تا در روضه علی اصغر در آن بدمم؛ بشنو از نی. من نی ام را درون ساندیس نکردم، فرو کردم در چشم رئیس جمهور آمریکا و از حرمله انتقام گرفتم. ساندیس من آب سیب بود. دادم به رباب تا طفل ? ماهه اش را سیراب کند. رئیس جمهور آمریکا با ما نیست. او با ما نیست. با سران فتنه است. با آن بیسواد که مردم گفتند “عامل دست موساد”. خانم کلینتون! ساندیس جمهوری اسلامی الکل ندارد که ??? دلار آب بخورد؛ از شیر مادر حلال تر است. ??? تومان است (نمی دانم بعد از طرح هدفمندی، قیمت ساندیس مشمول اصل تغییر در نظام آفرینش شده یا نه؟!) که مش رجب ?? تایش را می فروشد هزار تومان. سران فتنه کوکاکولا می خورند که گازش اشک آور است و اشک کودکان فلسطینی را در می آورد. نتانیاهو با سران فتنه است، فتحی شقاقی شهید با ما. علی عبدالله صالح (گاهی که متن “من مستاجر نیستم، خانه ام بیت رهبری است” را می خوانم، فکر می کنم که این مردک چه بی ربط است با اسمی که دارد؛ نه “علی” است، نه “عبدالله” و نه “صالح”… کدام صالح، کدام صلح، کدام اصلاح طلب؟…) با سران فتنه است، حسن نصرالله با ماست. چشم اسرائیل کور! حکومت به ما تی تاپ هم داد…
قطعه 26