ایران آفتاب
"دیدبان": رسانه های جهان طی چند روز گذشته خبری را روی خروجی های خود قرار دادند که نمونه آن نیز در سال گذشته میلادی در همین روزها با عناوینی مثل "خبر شکار آرکیو 170" منتشر شد.
اما نیروی دریایی سپاه هفته گذشته اعلام کرد، هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی "اسکن ایگل" را که با هدف شناسایی و جمع آوری اطلاعات در حال گشت زنی در منطقه عمومی خلیج فارس بود، به محض ورود به حریم فضای جمهوری اسلامی ایران شناسایی و شکار کرده است.
این اتفاق در حالی افتاد که وزارت دفاع آمریکا در اولین ساعات این رویداد سعی بر انکار واقعه داشت و اعلام کرد این اقدام، در قالب فعالیت های جنگ روانی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد، اما پس از انتشار تصاویر موفقیت جمهوری اسلامی از صدا و سیما، وزرات دفاع آمریکا با موضعی مغایر با آنچه روز قبل اعلام کرده بود به تایید تلویحی این رویداد پرداخت به طوری که رسانه های غربی نیز از مانور بر روی انکار این بحث دست برداشتند.
در این نوشتار با توجه به گستره پهپادهای بکار رفته توسط ارتش آمریکا در سطح جهان به بررسی انواع پهپاد های فعال آمریکا از سال 2006 تا کنون می پردازیم تا از هم اکنون با شکار بعدی سپاه در جنگ پهپادی آشنا شویم. گفتنی است سال 2012 به عنوان سال پهپادهای آمریکا در غرب آسیا به خصوص افغانستان نامیده شده است [1].
1- غاز برفی (CQ-10 Snow Goose )
این نوع از پهپاد نوعی محفظه هوشمند حمل مهمات و اسلحه است و برای تحویل محموله های کوچک (مهمات، تجهیزات) به نیروهای ویژه در نظر گرفته شده است. پرواز اول این هواپیما در سال 2001 بوده و پرواز عملیاتی آن در سال 2005 رخ داده است .
2- جانور قندهار (RQ-170 Sentinel )
قبل از پرداختن به سری پهپاد های آر کیو ذکر این نکته ضروری است:"در اینجا، عبارت RQ مخفف پرنده بدون سرنشین شناسایی است، یعنی پهپادی (پهپاد مخفف پرنده هدایتپذیر از دور است) که مسلح نیست و فقط به جاسوسی و شناسایی میپردازد؛ و عبارت MQ مخفف پهپاد مسلح به موشک است.
این نوع از پهپاد در سال گذشته (در دسامبر سال 2011) توسط نیروهای جنگ الکترونیک سپاه به دام افتاد، از همین رو است که مردم ایران با این نوع پهپاد آشنایی کامل دارند. هزینه تحقیقاتی پروژه آر کیو 170 بالغ بر 40 میلیارد دلار بوده و هزینه هر کدام از این پهپاد 60 میلیون دلار است و سال وارد شدن آن به صنعت نظامی آمریکادر سال 2007 بوده است.
3- موش خرمایی (Polecat )
این پهپاد توسط شرکت لاکهیلد مارتین ساخته شده و نمونه آزمایشی آن در سال 2005 به پرواز در آمد ولی در نمایشگاه سالانه صنایع هواپیمایی فارن بوروگ در سال 2006 به نمایش در آمد.
4- آر کیو 16 تی هاک (RQ-16 T-Hawk)
این نوع پهپاد برای حمل در کوله پشتی و عملیات های تک نفره کاربرد دارد، قرارداد طراحی و توسعه سیستم ناوبری این پهپاد 40 میلیون دلار هزینه داشته است؛این هواپیما را پیاده نظام ارتش ایالات متحده در عراق استفاده میکند. VTOL T-Hawk با ظاهری شبیه به یک اجاق کوچک و 4 جالباسی به عنوان پایههای فرود، میتواند به مدت حداکثر 45 دقیقه تا ارتفاع 10 هزار پایی (3000 متری) بالا برود. این پرنده با وزن 7.5 کیلوگرمی آنقدر سنگین نیست که نتوان آن را در کوله سربازی حمل کرد.
5- انتقام گیر(درنده) _Avenger (Predator C)
اولین پرواز این هواپیمای بدون سرنشین در 4 آوریل 2009 است. بر خلاف قبلی MQ-1 درنده و MQ-9 دروگر، پهپاد انتقام گیر توسط یک موتور توربوفن اختفاگر مجهز شده است که در نوع خود بی نظیر و دارای کمترین گرما بوده است.
6- دروگر ام کیو 9 - (MQ-9 Reaper)
قادر به کنترل از راه دور و یا پرواز مستقل عملیاتی است و دارای سیستم شکار و طول پرواز بلند برای هدف گیری است، وظیفه این هواپیما، شناسایی و نابودی دشمن در عراق، افغانستان و پاکستان و گشتزنی در امتداد مرزهای ایالات متحده با مکزیک در منطقه هواچوکای آریزوناست.
با 20 متر فاصله نوک بالها، اندازه ریپر دو برابر نسل قبلی خود یعنی MQ-1 است و میتواند در ارتفاع 5000 پا (15000 متری) به مدت 24 ساعت بماند. با 1360 کیلوگرم مهمات مسلح میشود که شامل بمبهای هدایت شونده لیزری GBU-12 و موشکهای ضد تانک هیلفایر است.
فرماندهان ارتش ایالات متحده اعتقاد دارند که این هواپیما یکی از موثرترین سلاحهای آنها در جنگ های فعلی است، این پهپاد بعد از پرواز، توسط اپراتورها و با استفاده از تجهیزات کنترل رادیویی یا با اتصال ماهوارهای توسط خلبانهای مستقر در خاک ایالات متحده کنترل میشود.
7- عقاب خاکستری (MQ-1C Gray Eagle UAS)
این پهپاد از نوع جنگجو بوده و دارای قابلیت شکار و هدف گیری بوده و طرح توسعه توسط موسسه ژنرال فیزیک هسته ای در حال اجرا است، پرواز آزمایشی این پهپاد در سال 2004 انجامم شده است و پرواز عملیاتی آن در سال 2009 بوده است.
این پهپاد مجهز به موتور توربوجت بوده و دارای موشک های هوا به سطح و موشک های تقویت شده FIM-92 استینگر سطح به سطح است.
9- بوئینگ مجهز به سلاح (PMTD)
اینز هواپیما توسط انواع موشک های هوا به سطح مجهز شده و برای پرسه زدن های طولانی در آسمان تهیه شده است.
10- بوئینگ x-45
این پرنده بدون سرنشین توسط سیستم یکپارچه بوئینگ به روز شده است.
11- کلاغ آر کیو 11 (RQ-11 Raven UAV)
RQ-11 در اصل به عنوان FQM-151 در سال 1999 معرفی شده اما در سال 2002 به شکل فعلی آن، پدیدار شد. این پهپاد با پرتاب دست به پرواز در می آید و برای ماموریت های دور کاربرد ندارد؛ این پهپاد یکی از پر کاربردترین هواپیماهای استفاده شده در عراق و افغانستان برای جمع آوری اطلاعات است.
رِیوِن (به معنی کلاغ سیاه) با یک متر طول و 1.9 کیلوگرم وزن، عموما از یک دوربین ویدیویی رنگی با پایدارسازی الکترونیکی و یا یک دوربین ویدیویی فروسرخ برای ماموریت در شب استفاده میکند که میتواند با زوم و چرخش 360 درجه ای به واحدهای زمینی، موقعیت را اطلاع دهد. این ناوگان در حال یک ارتقای دیجیتالی است که در صورت نصب آن، هر یک از این پرندهها میتواند به یک دستگاه تقویتکننده مخابراتی تبدیل شوند و برد 9.6 کیلومتری آن به طرز موثری افزایش یابد. این هواپیما سبک و بادوام است و اگر سقوط کند، بالها به راحتی جایگزین میشوند.
12- آرکتوروس t-20
این هواپیمای بدون سرنشین، کاملا کامپوزیتی است و دارای ظرفیت محدود بوده و صرفا برای حمل نمودن محموله های داخلی و خارجی استفاده می شود.
این وسیله بدون سرنشین، در واقع چرخ بال بدون سرنشین است که نسبت به تمامی چرخ بال های استفاده aده در ارتش آمریکا از کارایی بیشتری برخوردار است؛ در تکنولوژی این چرخ بال از فناوری های جدیدی استفاده شده است که تا به حال در موارد قبلی به کار گرفته نشده و همین مسئله سبب شده است که کارایی ای 160 نسبت به دیگر چرخ بال ها بسیار بالاتر باشد..
این چرخ بال بدون سرنشین می تواند 4 هزار کیلومتر مسافت را با توان پرواز 24 ساعاته طی کند و برد هوایی آن نیز 9 هزار 100 متر است. طول این چرخ بال از نوک تا انتها 11 متر است.
احمد نجفی بازیگر سینما و تلویزیون که سابقه ی اجرای برنامه صندلی داغ را در کارنامه فعالیت هایی خود دارد در گفت و گویی جالب و مفصل با خبرنگار سرویس فرهنگ و جامعه عصرامروز، در خصوص مشکلات سینما، ماجرای مصاحبه خبرنگار ضد انقلاب با وی، دروغ گویی های رسانه های بیگانه و ... مسائلی را بیان کرده است که متن کامل آن در ادامه می آید:
*آوینی می گفت ما همه زیر یک آتش فشانیم
نجفی در ابتدای مصاحبه خود در خصوص هجمه هالیوود، علیه ایران گفت که خدا بیامرزد شهید مرتضی آوینی را که می گفت ما همه زیر یک آتش فشان نشسته ایم و باید خودمان را برای در امان ماندن از این آتش فشان آماده کنیم. پیش از این فکر می کردم که حتماً باید جواب همه فیلم های ضدایرانی هالیوود مثل 300 را سریع بدهیم اما الان به این نتیجه رسیدم که ما باید مسیر خودمان را ادامه بدهیم.
ما باید خودمان ببینیم که برای مقابله با چنین فیلم هایی چه برنامه ریزی کرده ایم؟ آیا در مقابل هجمه های غرب فیلم خوب می سازیم؟ آیا پوششی برای محافظت از سوختن این مواد مذاب داریم؟
* احمدی نژاد برای سینما خیلی زحمت کشید
شاید عده قلیلی از صحبت های من خوششان نیاید ولی دکتر احمدی نژاد برای این سینما خیلی زحمت کشیدند و من قسم می خورم در طول تاریخ هیچ رئیس جمهوری به اندازه ی ایشان ساعت های طولانی برای سینما وقت نگذاشته اند.
* از بس انتقاد کردم و انتقاد شنیدم، خسته شدم
ما مثل بسیاری از حوزه های دیگر مسائل صدساله ی گذشته همراهمان هست و یک مقداری هم خودمان مقصر هستیم، عادت کردیم، غر بزنیم، نق بزنیم، از هر چیزی انتقاد کنیم. من خودم به عنوان یک عضو سینما از بس که انتقاد کردم و انتقاد شنیدم خسته شدم، آیا همه جای دنیا این گونه است؟
حقیقت این است که ما زورمان به تجهیزات آن ها نمی رسد اما باید تمام فکر و تلاشمان را به داشته های خودمان به کار بگیریم. نباید گول آن ها را بخوریم که چی می سازند. اگر آن ها روزی 100 پل بسازند آیا ما باید همین تعداد پل بسازیم؟
میدونم مشکل داریم، تجهیزات کافی نداریم اما این مملکت نشان داده زیر آتش بمباران ها فیلم ساخته، در آرامش هم فیلم ساخته، فیلم های بدی هم نساختیم، فیلم اسکاری ساختیم، فیلم جشنواره کن هم ساختیم، فیلم مشرقی هم ساختیم. ما باید فیلم هایمان را تقویت کنیم که سینمایمان قوی تر شود.
* ژانر دفاع مقدس برای کارگردانان بزرگ ما، کسر شأن است!
متاسفانه انگار یک عده از فیلمسازان کشور خاک مرگ آن ها را فراگرفته و فکر می کنند ساخت فیلم برای دفاع مقدس، کسر شان است. آخه چرا درباره جنگ فیلم نمی سازید؟ ببینید کسی که جنگ را ندیده به چه خوبی جنگ را به تصویر می کشد.
برخی بزرگان سینمای ما فقط کارشان این شده که با افراد مخالفت کنند، آیا با من مخالفت می کنید؟ مگر من کی هستم؟ باید با کسی مخالفت کنید که مردم و کشور را تحقیر می کند.
*چند سالی است تلویزیون ایران را نمی بینم/آخرین روزهای زمستان را می بینم و گریه می کنم
من خودم چند سالی است که تلویزیون ایران را نمی بینم اما مستندی (آخرین روزهای زمستان) که اخیرا از شبکه اول سیما پخش می شود، من را وادار کرد که پای تلویزیون بنشینم. بارها با این فیلم گریه کردم، خندیدم.
شاید این فیلم در جزئیات دارای مشکل باشد اما این مهم نیست، چون آن چیزی که باید به من مخاطب القا کند، را القا می کند.
پس از دیدن این مجموعه به آقای ضرغامی پیامک دادم و گفتم به خاطر این مستند تمام فیلم هایی که در صدا و سیما بیهوده ساخته شده را میبخشم.
*خنده های من و رئیس جمهور هیچ ربطی به زلزله نداشت
نجفی در ادامه گفتگوی خود با خبرنگار عصرامروز، در خصوص مصاحبه خود با مسیح علی نژاد، خبرنگار فراری گفت: یک روز صبح خانمی با من تماس گرفت و گفت من علی نژاد هستم و می خواهم با شما مصاحبه کنم. من خواب بودم، گمون کردم از خبرنگارانی است که در داخل کشور کار می کند، چون من تا کنون اسم ایشان را هم نشنیده بودم.
ابتدا در خصوص تشابه ظاهری یکی از بازیگران تلویزیون با رئیس جمهور و شایعه ممنوع الفعالیت شدن وی، سوالی مطرح کرد که جوابش را دادم.
به من گفت از جلسه دیشب که با رئیس جمهور داشتید چه خبر؟ که من گفتم خبر خاصی نبود، درد و دلی میان هنرمندان با رئیس جمهور بود، یک عده ای گفتند و یک عده ای خندیدند و به خوشی جلسه تمام شد. سپس این خبرنگار به من گفت که در آذربایجان زلزله آمده و شما می خندید؟!
* شما که دلسوزید به احترام مردم آذربایجان کاباره ها و کازینوهای خودتان را تعطیل کردید؟
آخر کسی نیست به آن ها بگوید، خنده های آن شب ما چه ارتباطی به زلزله داشت؟ شما که خیلی دلسوزید، به احترام مردم آذربایجان کاباره ها و کازینوهای خودتان را تعطیل کردید؟ من خودم به شخصه حاضرم هر چقدر که این افراد برای کمک به زلزله زدگان در یک روز جمع کردند را یک جا به مردم آذربایجان شرقی کمک کنم.
من اگه می دانستم خارج از کشور تماس گرفته اصلاً باهاش صحبت نمی کردم. من اصلا از کجا این خبرنگار را بشناسم من نه سایت دارم، نه ایمیل!
* از تاثیر یک جوان 40 کیلویی بر تاریخ مملکتم شرمنده می شوم
می خواهید با این حرفا یک عده جوانان داخل از کشور را خام کنید، تمام غمت همینه؟ پنج ثانیه کبریت را روی دستت نگه دار، بعد درباره جوانان ما صحبت کن.
پایگاه صالحات - آیت الله احدی :
مقام معظم رهبری - عزیز ما - معمولاً می آمدند خدمت جناب آقای بهجت ، دو تایی با هم خیلی نشست داشتند .
یک مرتبه در حال بازگشت از فرودگاه بودم ، یک پیرمرد بزرگوار محاسن سفید معمم روحانی را دیدم کنار جاده ایستاده ، ایشان را سوار اتومبیل کردیم . بعد دیدم انسان بسیار با فضلی است ، این پیرمرد بزرگوار نقل می کرد :
خدمت آیت الله بهجت بودم ، آقایی از علمای تبریز آمد و علیه آقای خامنه ای صحبت هایی کرد و یک سری گزارشاتی داد .
- فکر کرد چون آقای بهجت عارف است و ساکت و سیاسی حرف نمی زند ، پس نسبت به آقای خامنه ای بدبین است -
یک مرتبه آقای بهجت که مشغول ذکر بود از جا بلند شد و گفت :
خودش عُرضه اداره کردن خانواده را ندارد ، حالا علیه این سید بزرگوار که جهان اسلام را دارند اداره می کنند حرف میزند .
بعد از جا بلند شدند و در را بست و رفت به اطاق دیگر .
بنده غافلگیر شدم .
خوب ببینید عارف اینچنین حرف میزنه ، عالم اینجوری حرف میزنه ، بلده .
و لذا تنها جایی که آقای خامنه ای به خودش تسلیت گفت در مرگ آقای بهجت بود .
(مصاحبه اختصاصی پایگاه صالحات با آیت الله احدی)
دانلود فایل صوتی : 1.2 مگابایت
پایگاه صالحات - حجت الاسلام دانشمند : اگر من از مظلومیت رهبر بگویم شاید دلتان خون بشود ، خیلی مظلومند ایشان .
این موضوع را من با یک واسطه می گویم . با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا روبروی ضریح ، دو به دو با هم بودیم .
گفتم از آقا چه خبر ؟
میگفت ما روزهای دوشنبه ، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم سرکشی میکنیم به خانواده شهدا . آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .
یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .
یکبار رفتیم درب خانه دو شهید ، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کرده اند . درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند : آقا کو ؟
گفتم : کدام آقا ؟
گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟
گفتم : شما از کجا می دانید ؟
شروع کرد به گریه کردن ، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم ، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت ، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان .
به اینجا که رسید ، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .
بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا آقا سید علی آقا می خواهند بیایند ، ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم .
مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی ؟
مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به آقا سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است ان شاءالله .
آقا خیلی گریه کرد .
حجت الاسلام دانشمند : مظلوم است آقا . یک کاری نکنیم که اگر گره ای نمی توانیم باز کنیم ، لااقل گره بر گره نیاندازیم .این واقعاً ظلم است ، خدا نمی بخشد .
در این دنیا مرکز شیعه فقط ایران است . افغانستان ، پاکستان ، مصر ، عربستان و عراق را ببینید . در ممالک اسلامی کجا شیعه همه کاره است ، ایران مرکز شیعه است ، دل امام زمان به شما بسته شده و امید امام به شماست .
خدایا رهبر مظلوم و با کرامت انقلاب را بحق امام زمان محافظت بفرما .
دانلود فایل تصویری : 1.81 مگابایت
به گزارش جهان، حمید داودآبادی نویسنده و وبلاگ نویس عرصه دفاع مقدس در جدیدترین مطلب زیبایی که در وبلاگ خود به نگارش در آورده به ذکر خاطرهای از دیدارش با رهبر انقلاب اشاره کرده که در زیر آن را میخوانید:
اوایل بهمن ماه 1377 بود و بعد از ماه مبارک رمضان. همراه «مسعود ده نمکی» و فرزندانم سعید و مصطفی - که آن موقع هفت، هشت سال بیشتر نداشتند – خدمت مقام معظم رهبری بودیم. نماز جماعت مغرب و عشا در جمع کوچک مان به امامت آقا خوانده شد و آقا همان جا روی سجاده برگشت رو به ما و حال و احوال و گپ و گفت شروع شد. تازه نشریه شلمچه، به ضرب و زور «عطاالله مهاجرانی» وزیر ارشاد اصلاحات تعطیل و قلع و قمع شده بود.
مسعود تقویم زیبایی را که در نوع خود در آن زمان بی نظیر بود، با خود آورده بود تا تقدیم آقا کند. سررسید جالب «یاد یاران» با تصاویر رنگی شهدا که در نوع خود اولین بود. آقا، سررسید را گذاشت جلویش و شروع کرد به تورق. برای هر کدام از شهدا که تصویرش را می دید، خاطره یا نکته ای می گفت.
از شهید «سیدمجتبی هاشمی» که فرمود: «آقا سید برای خودش در آبادان حال و هوایی داشت.» تا شهید «عباس بابایی» که آقا خواب زیبایی را که چند شب قبل از آن شهید دیده بود، تعریف کرد.
شهید «محمود کاوه» که آقا از آشنایی اش با خانواده آن عزیز در مشهد گفت و شهیدان دستواره که چند روز قبل از آن، به سر مزار آن سه برادر شهید رفته بود و ...
هر کدام از تصاویر زیبا، احساس آقا را با خود همراه داشت. مثلا عکس شهید «علی اشمر» – قمرالاستشهادیین لبنان - برای آقا خاطره آخرین دیدار پدر آن شهید و برادر بزرگ تر او محمد را به همراه داشت، که حاج منیف گفته بود:«آقا، من حاضرم همین پسرم محمد را هم به راه اسلام و ولایت فدا کنم.» و آقا که بر پیشانی محمد بوسه زده بود؛ و چندی بعد، محمد اشمر در عملیات مقاومت جنوب لبنان، با گلوله صهیونیست ها که بر پیشانی اش نشست، به شهادت رسیده بود.
از بقیه بگذریم.
همه اینها را گفتم تا به این جا برسم.
آقا در بین صحبت هایش فرمود:
«تصویر شهیدی در اطاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم.»
وقتی پرسیدم متعلق به کدام شهید است؟ ایشان فرمود که نامش را نمی دانم. سپس به آقا میثم – فرزندش - گفت که برود و آن عکس را بیاورد.
دقایقی بعد که صحبت ها درباره عظمت شهدا گل انداخته بود، آقا گفت:
«حتما باید شما اون عکس رو ببینید.»
سپس رو به میثم کرد و مجددا گفت: «شما برو اون عکس شهید رو از اطاق من بیار.»
که آقا میثم رفت و سرانجام عکس را آورد.
کارت پستال کوچکی بود از شهیدی با بادگیر آبی، که بر زمین تفتیده شلمچه آرام گرفته بود.
آن عکس را قبلا دیده بودم. عکسی بود که «موسسه میثاق» منتشر و پخش کرده بود. زیر آن هم نام شهید را نزده بودند.
عکس را که آورد، آقا با احترام و ادب خاصی آن را به دست گرفت و رو به ما نشان داد. همان طور که آن را جلوی چشم ما گرفته بود، فرمود:
«شما به چهره این شهید نگاه کنید، چقدر معصوم و زیباست ... الله اکبر ... من این را در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم.»
ناگهان یاد کلامی از دوست عزیزم «حسین بهزاد» افتادم.
چندی قبل از آن، حسین همان عکس را نشانم داد و نکته بسیار مهمی را تذکر داد. آن شهید جوان با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته بود و ...
به آقا گفتم:
«آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر می رساند.»
آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست؟ که حرف حسین بهزاد را گفتم:
« این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود. یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است.»
با این حرف، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود، با حسرت و با حالتی زیبا فرمود:
« الله اکبر ... عجب ... سبحان الله ... سبحان الله »
دست آخر، آقا مسعود زرنگی کرد و از آقا خواست تا اجازه دهد عکس آن شهید را به عنوان یادگار به او بدهد. آقا هم پذیرفت و روی دست راست شهید بر عکس، امضا کرد و به عنوان یادگار به مسعود داد.
دیدن این مطلب باعث شد تا این خاطره آقا را درباره شهید را ذکر کنم.
تصویر شهید هادی ثناییمقدم
مزار این شهید کجاست؟
چندی پیش در یکی از خبرگزاریها مطلبی پیرامون این شهید به همراه نامش منتشر شد که باعث گردید این تصویر این شهید از گمنامی در بیاید.
هادی ثناییمقدم یازدهم تیرماه 1351 در شهرستان لنگرود به دنیا آمد. این نوجوان بسیجی روز 23 دیماه سال 1365 در منطقه عملیاتی «شلمچه» به شهادت رسید اما پیکرش هیچگاه بازنگشت.
ظاهرا در گلزار شهدا، نمایشگاه عکسی از شهدای کشورمان برپا بوده است. مادر شهید ثناییمقدم به تصاویر شهدا نگاه میکند و به یک عکس خیره میشود و ناگهان فریاد میزند این هادی منه.... این هادی منه... .
طرح نوشت : خدا حفظ کند خاندان دامت برکاته را … هر وقت دچار کمبود سوژه می شویم ناخودآگاه دل ها روانه ی آستان خاندان ایشان می شود … والا انقدرها هم مهم نیستند که مورد بارش ما قرار بگیرند.